چال
نویسه گردانی:
CAL
چال . (اِخ ) دهی است از دهستان ززو ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 76 هزارگزی جنوب باختری الیگودرز کنار راه مالرو آثار به چالگرد واقع شده . کوهستانی و معتدل است . 326 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات و محصولش غلات و تریاک و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری است و راهش مالرو است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
واژه های همانند
۶۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
چال . (اِ) ۞ چاله . گودال . مغاک . حفره . گودی . گوی و مغاکی را گویند که درآن توان ایستاد یعنی زیاده بر دو گز نباشد. (برهان ). گودال بود و آ...
چال . (اِخ ) دهی است از ولایت قزوین که سربلوک رامند است . (برهان ) (جهانگیری ). مؤلف انجمن آراء نویسد: نام قریه ای ازقزوین ، و معروف است ....
چال . (اِخ ) نام قلعه ای است بین فراهان و قزوین و حصار محکمی داشته است . (زندیه غفاری ).
چال . (اِخ ) دهی است ازبدخشان که در آن نمک کانی بهمرسد. (فرهنگ رشیدی ).
چال . (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان از قول صاحب معجم البلدان نویسد: «یکی از دهات آذربایجان است در چهار فرسخی مداین که ابن حجاج آن را «کال...
چال . (اِخ ) دهی است جزء دهستان طارم بالا بخش سیروان شهرستان زنجان که در 5400 گزی شمال باختری سیروان و 18000 گزی راه مالرو عمومی واقع ...
فک چال . [ ف ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل ، دارای 430 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول عمده اش برنج و غله است . (از فرهنگ ...
دون چال . (اِخ ) دهی است از دهستان گیلخواران بخش مرکزی شهرستان شاهی . واقع در 6هزارگزی شمال باختری جویبار دارای 480 تن سکنه است . آب آن ...
چال کش . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گلیجان شهرستان شهسوار که در 12 هزارگزی باختر شهسوار و 3 هزارگزی جنوب راه قدیم شهسوار به رامسر وا...
چال پشت . [ پ ُ] (ص مرکب ) ستوری که شانه و کفلش برآمده و کمرش فرورفته باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به چاک پشت شود.