اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چاو

نویسه گردانی: CAW
چاو. (چینی ، اِ) نوعی اسکناس . اسکناس گونه ای از چرم که نخستین بار در کشور چین معمول گردید. شهروا. پول کاغذی . لغتی است ختایی و آن کاغذ پاره ای بود مربع و طولانی که یکی از پادشاهان چنگیزی نام خود را بر آن نقش کرده بود و رایج گردانیده ۞ ، چون مردم آذربایجان و اهل تبریز قبول نکردند و عزالدین مظفر که باعث و بانی چاو بود بقتل آمد، رسم چاو برطرف شد. (برهان ). بزبان چیناوی کاغذی بود، از طرف پادشاه هر دو روی آن عباراتی چند نوشته و در بازار چون زر رایج بود و خرج میشد. (فرهنگ وصاف از آنندراج ). کاغذپاره ای بود که وقتی گیخاتوخان مغول در ایران میخواسته آن را رایج کند و نشده . (انجمن آرا) (آنندراج ). قطعه کاغذ دولتی که گیخاتوخان مغول میخواست بعوض پول آن را رایج کند و مردم آذربایجان و اهالی تبریز قبول نکردند و عزالدین مظفر بهمین جهت بقتل رسید. (ناظم الاطباء). اسکناسی بوده که گیخاتوخان مغول می خواست در ایران جاری کند، پیش نرفت . (فرهنگ نظام ). کاغذپاره ای مستطیل مربع که هردو طرف کلمه شهادتین و چند کلمه بخط ختا مرقوم بود و در میان آن دایره کشیده و از نیم درم تا ده درم بنا بر اختلاف چاورقم زده و گیخاتوخان در ممالک ایران روان گردانید، چون دانستند که موجب خرابی رعایا و فقدان حاصل و رفعآمدوشد کاروان است حکم به ابطال فرمود :
چاو تا در جهان روان باشد
رونق ملک جاودان باشد.

(از انجمن آرا).


روان شد چو زر موکب شیخ عهد
رهی ، ناروان ماند مانند چاو.

ابن یمین (از انجمن آرا).


... و در آن ملک [ ختا و چین ]کاغذ زیاده از همه ولایات خرج میشود چه بسبب تنکی کاغذ کتابت بر یک روی کاغذ میکنند و در دیگر ولایات بر دو روی ، و دیگر آنکه اکثر آلات و اقمشه در کاغذ پیچندو دیگر آنکه اکثر معاملات ایشان به «چاو» است که چون همواره چاو دست بدست میرود کهنه میگردد و آن کهنه را هر کس که بدیوان برد عوض آن نو به وی دهند و هیچ موقوف نمی دارند و کهن را میسوزند و بجهت آن یک خرج باضعاف کتابت صرف میشود. (فلاحتنامه ٔ غازانی ). و رجوع شود به حبیب السیر ج 3 صص 136 - 137 و تاریخ وصاف ص 273 و تاریخ مغول عباس اقبال صص 249 - 250. و اکنون چاو و چاپ بر صفت طبع و باسمه خط اطلاق میشود بر خلاف آن چاو، این چاو روان و دایر است . (انجمن آرا) (آنندراج ). لفظ مذکور چینی است بمعنی چاپ بلکه لفظ چاپ مبدل آن است چون اسکناس مذکور چاپی بوده و آن وقت در چین صنعت چاپ بوده . (فرهنگ نظام ). رجوع به چاپ در همین لغت نامه شود. و رجوع به اسکناس شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
چاو. (اِ صوت ) بانگ مرغ است . (فرهنگ اسدی ). گنجشک که از اشکره بگریزد یاکسی بچه اش برگیرد او بانگ همی از درد و از بیم کند آن آواز را چاو خ...
در زبان کردی یعنی چشم بان چاو یعنی به چشم، به روی چشم
چاو چاو. (اِ صوت مرکب ) بانگ گنجشک را گویند، وقتی که جانوری قصد گرفتن او کرده باشد یا کسی دست به آشیان او کند که بچه او را برآورد. (برهان...
چاو چاوان . (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال چاویدن . ناله کنان . بانگ زنان . بانگ کنان ببانگی که مرغ جوجه دار کند خواندن جوجه های خود را. تیز تیز ...
زرده چاو. [ زَ دِ ] (اِ مرکب ) زردچوب . زردچوبه . (ناظم الاطباء). رجوع به زردچوبه شود.
قوری چاو.(اِخ ) دهی است از دهستان گورک بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، سکنه ٔ آن 157 تن . آب آن از سیمین رود. محصول آن غلات ، توتون و حبوب . شغل...
هانگ چاو. (اِخ ) ۞ هانگ جو. یکی از شهرهای تاریخی چین و مرکز ایالت چه کیانگ ۞ است . این شهر در ساحل رود تسن تانگ ۞ و در انتهای خلیج ها...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چاو پاره . [ رَ ] (اِخ ) نام موضعی از ثغور روم . نام محلی از ثغور روم که زادگاه ابوعبداﷲ صوفی همدانی بوده است . آبادیی از ثغور روم که ابو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.