چرخ  بلند. [ چ َ خ ِ ب ُ ل َ ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) چرخ . آسمان . سپهر بلند. بلند آسمان . کنایه  از آسمان  و سپهر. چرخ  گردان . چرخ  گردنده  
: که  گفتت  برو دست  رستم  ببند
نبندد مرا دست  چرخ  بلند. 
فردوسی .
من  آگاهی  از فر یزدان  دهم 
هم  از راز چرخ  بلند آگهم . 
فردوسی .
این  چرخ  بلند را همی  بین 
بر خاک  و هوا و آب  و آذر. 
ناصرخسرو.
رجوع  به  چرخ  و چرخ  گردنده  شود.