گفتگو درباره واژه گزارش تخلف چکه نویسه گردانی: CKH چکه . [ چ َ ک ِ / ک َ ] (ص ) ۞ کوچک و خرد را گویند. (برهان ) (آنندراج ). کوچک ، خرد و خرده . (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی چکه چکه . [ چ َ / چ ِک ْ ک َ ] (اِ) به معنی قطره باشد. (برهان ). قطره و جزء بسیار کوچک از هر مایعی که کروی شکل باشد. (ناظم الاطباء). چکره وچکله... چکه چکه . [ چ َ ک َ / ک ِ ] (ص ) در تداول عامه شخص لوده و مزاح کن و مسخره را گویند. آنکه بسیار مسخرگی کند وبخندد و بخنداند. کسی که همه ٔ امور را... چکه چکه . [ چ َ ک َ / ک ِ ] (اِ) در زبان آذری ، بمعنی آبکشی است که از ترکه و چوب تر سازند پالودن چلو و پلو را. صافی و سله ای که از چوب تر و بار... چکه ماست غلیظ شده که بعد از گرفتن مسکه آن بدست می آید. چگونگی تهیه: ماست را در شیرزنه که یک ظرف بزرگتر از کوزه و یا مشک میباشد ریخته و بهم میزنند تا مسک... چکه چکه. ("چ" با آوای زبر)، (ا)، (زبان مازنی)، کفّ، دست (دست زدن) دست افشانی . "نناری اته صحرایی کتر میرنه دیاری ولگ و وا چکه زننه" در نهان کبو... چکه چکه چکه چکه . [ چ ِک ْ ک َ چ ِک ْ ک َ ] (ق مرکب ) قطره قطره . چیکه چیکه . (در بسیاری لهجه ها). قطره های آب یا هر مایع دیگر که پی در پی چکد. رجوع ب... چکه چور در کاربردی فارسیزبانان سرزمین افغانستان کنونی: به شخص اوباش و هرزه و دست باز این اصطلاح را به کار برند. چکه کردن چکه کردن . [ چ ِک ْ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرو ریختن قطرات آب از سقفهای تیرپوش و کاه گلی گاه بارانهای بسیار. ریختن قطرات آب باران ... سراب چکه سراب چکه . [ س َ چ ِک ْ ک ِ ] (اِخ )دهی است از دهستان سراب دوره بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در چهار هزارگزی شمال سراب دوره و 4 هزارگزی... سراب چکه بالا سراب چکه بالا. [ س َ چ ِک ْ ک ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراب دوره بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در 4 هزارگزی شمال سراب دوره و 2 هزارگ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود