اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چم

نویسه گردانی: CM
چم . [ چ َ/ چ ِ ] (اِ) ۞ چشم بود؛ به زبان مرو. (فرهنگ اسدی ). مردم دارالمرز و مردم مروشاهجان چشم را می گویند که به عربی عین خوانند. (برهان ) (از جهانگیری ). به زبان مرو و دارالمرز، مخفف چشم .(رشیدی ). به زبان دری فارسی مخفف چشم است . (انجمن آرا) (آنندراج ). چشم و عین . (ناظم الاطباء) :
از که آمختی نهادن شعرها ای شوخ چم
گر برستی ۞ شاعران هرگز نبودی آشنا.

عسجدی (از فرهنگ اسدی ).


عالم دیگر است عالمشان
نیست فرقی ز نور تا چمشان .

سنائی (از انجمن آرا).


رجوع به چشم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
چم عالی کمربر. [ چ َ ؟ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از مزارع چهارمحال اصفهان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 262).
چم سیدعلی محمد. [ چ َ س َی ْ ی ِ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان میداود (سرگچ ) بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز که در 17 هز...
چم حاجی میرزا رضا. [ چ َ رِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی ازمزارع طایقان قم است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 261).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.