اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چم

نویسه گردانی: CM
چم . [ چ ِ ] (مرکب از «چه » موصول و «م » ضمیر مفعولی ) مخفف چه مرا. از قبیل «چت » و «چش » و «کم » و «کت » و «کش » (از که موصول و ضمایر) :
افزار خانه از زمی و بام و پوششش
هر چم به خانه اندر سرشاخ و تیر بود.

کسائی .


زمین جز به فرمان تو نسپرم
وز آن چم تو فرمان دهی نگذرم .

فردوسی .


فرستم به هر سال من باژ و ساو
به پیش تو زان چم بود توش و تاو.

فردوسی .


نبینی کز خراسان من نشسته پست در یمگان
همی آید سوی من یک به یک هر چم همی باید.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
چم عالی کمربر. [ چ َ ؟ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از مزارع چهارمحال اصفهان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 262).
چم سیدعلی محمد. [ چ َ س َی ْ ی ِ ع َ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان میداود (سرگچ ) بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز که در 17 هز...
چم حاجی میرزا رضا. [ چ َ رِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی ازمزارع طایقان قم است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 261).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.