چم
نویسه گردانی:
CM
چم . [ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «نام قریه ای است اربابی در ملایر که درسمت جنوب شرقی و در چهارفرسنگی دولت آباد، کنار رودخانه ای که از بروجرد به ملایر می آید واقع است . این قریه ییلاقی خوش آب و هواست که مراتع خوب و زراعت آبی و دیمی دارد و زراعت آبی قریه از آب رودخانه مشروب میشود». (از مرآت البلدان ج 4 ص 260). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است : «دهی از دهستان حومه ٔ شهر ملایر که در24 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ ملایر به اراک واقع است . جلگه و معتدل است و 124 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه . محصولش غلات و صیفی . شغل اهالی زراعت و قالی بافی وراهش شوسه است ». (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
چم می .[ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: یكی از قرای بلوک فارس میباشد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 262).
چم آب . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از بخش صالح آباد شهرستان ایلام که در 24 هزارگزی شمال صالح آباد و 5 هزارگزی شمال شوسه ٔ ایلام به مهران واقع است ...
چم پل . [ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «مزرعه ای است از مزارع قریه ٔ طایقان قم ».(مرآت البلدان ج 4 ص 261).
چم کل . [ چ َ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرغا بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز که در 42 هزارگزی جنوب باختری ایزه واقع است . کوهستانی و هوایش معتدل ...
چم گر. [ چ َ گ َ ] (اِخ ) رجوع به بکش دودانگه ٔ پایین شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
چم گرد. [ چ َ گ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان رادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 100 هزارگزی شمال باختری رادکان واقع است . جلگه و سردسیر است ...
چم گل . [ چ َگ ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 22 هزارگزی جنوب باختر فهلیان ، کنار رودخانه ٔ کنی واق...
چم کرد. [چ َ ؟ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: قریه ای است از قرای بلوک فارس . (از مرآت البلدان ج 4 ص 262).
چم قرق . [ چ َ ق ُ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد که در 7 هزارگزی باختر ماسور، کنار شمالی راه شوسه ٔ خرم آباد ...
چم رود. [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان طارم بالا بخش سیردان شهرستان زنجان که در 27 هزارگزی باختر سیردان و 13 هزارگزی راه عمومی سیردان به زن...