اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چول

نویسه گردانی: CWL
چول . (اِ) آلت تناسل باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ). آلت تناسل مرد. نره . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). آلت تذکیر بخصوص از بچه ها. (یادداشت مؤلف ) :
صد بار بگفتم که کچول تو خوشست
یک بار تو هم بگو که چول تو خوشست .

قاضی احمد سیستانی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
چول . [ چ َ / چُو ] (ص ) خمیده . (فرهنگ اسدی ) (جهانگیری ) (اوبهی ). خم و خمیده . (برهان ). خمیده و کج . (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ). کج...
چول . (ترکی ، اِ) چل ، بمعنی صحرا. (یادداشت مؤلف ). بیابان . (جهانگیری ). جای خالی از آدم را گویند. (برهان ). بیابان ریگ زار و جائی که آدمی ...
چول . (اِ) در تداول عوام ، بورشده . کسی که در بازی نوبتش گذشته است . (فرهنگ لغات عامیانه تألیف سیدمحمدعلی جمالزاده ).
چول . (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. 75 تن سکنه دارد. از چاه مشروب میشود. محصول عمده اش غلات است . (از فرهنگ جغرا...
چول بال . (اِخ ) از قرای ناحیه ٔ رستم از نواحی فارس . (جغرافیای مفصل غرب ایران ص 289).
چول ریز. (اِخ ) از قرای ناحیه رستم ازنواحی فارس است . (جغرافیای مفصل غرب ایران ص 289).
چول مولو. (اِخ ) دهی است از دهستان گل تپه فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سنقر. 400 تن سکنه دارد. از چشمه و قنات و رودخانه آبیاری میشود. مح...
مزرعه چول . [ م َ رَ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار غربی بخش ورزقان شهرستان اهر، در 21هزارگزی غرب ورزقان و 11هزارگزی راه تبریز به ا...
چول قشلاقی .[ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر. 367 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود.محصولش غلات است . (از فر...
خرابه چول ارخ . [ خ َ ب ِ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار. واقع در چهارده هزارگزی جنوب خاوری حسن آباد سوگند کنار رودخانه ٔ ق...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.