اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

چهار

نویسه گردانی: CHAR
چهار. [ چ َ / چ ِ ] (اِ) اسم هندی درخت است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ماه شب چهارده ، قرص کامل ماه ، استعاره ای از به زیبایی ماه بودن
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
چهار اسطقس . [ چ َ / چ ِاُ طُ ق ُ ] (اِ مرکب ) چهارآخشیج . چهارعنصر، آب و آتش . باد و خاک : پس از زبده ٔ لطایف چهاراسطقس سه مولود در وجود آورد....
چهار فرسنگ . [ چ َ ف َ س َ ] (اِخ ) رجوع به چهارفرسخ و چارفرسنگ شود.
چهار گوشلی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماروسک بخش سرولایت شهرستان نیشابور. در 18هزارگزی جنوب باختری چکنه بالا. معتدل و کوهستانی است...
پنج و چهار. [ پ َ ج ُ چ َ ] (اِ مرکب ) کنایه از نه فلک یا پنج حواس و چهارطبع. (غیاث اللغات ).
هفت و چهار. [ هََ ت ُ چ َ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت ستاره و چهارطبع. (از مؤید الفضلاء). کنایه از هفت سپهر و چهارعنصر. (انجمن آرا).
چهار منقوطه . [ چ َ / چ ِ م َ طَ / طِ ] (اِ مرکب ) کنایه ازفلک کرسی باشد که فلک البروج است به اعتبار چهار نقطه ٔ مشرق و مغرب و شمال و جنوب ....
بیست و چهار. [ ت ُ چ َ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) عدد اصلی مرکب . شماره ٔ بیست به اضافه ٔ چهار. عدد قبل از بیست وپنج و بعد از بیست وسه . ...
چهار گوش شدن . [ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) همه ٔ قوه ٔ شنوائی خود بکار بردن برای بهتر شنیدن سخن یا آوائی . گوش تیز کردن . به سخن یا آوای...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۵ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.