چهارطاق
نویسه گردانی:
CHARṬAQ
چهارطاق . [ چ َ / چ ِ ](اِخ ) ظاهراً نام دروازه ای بوده است در شهر کرمان : با دلیران لشکر و شاه مظفر متوجه کرمان شد. و تا دروازه ٔ چهارطاق عنان بازنکشیدند و از آنجا آتش جنگ اشتعال گرفت . (تاریخ گزیده چ اروپا ص 631).
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
چهارطاق خوابیدن . [ چ َ / چ ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) خوابیدن به پشت در حالتی که دستها بر زمین کشیده و پاها کاملاً باز و آزاد باشد. رجوع به...
چهارتاق . [ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) که تاق چهار دارد. || کاملاً باز (ظاهراً در مقام مشابهت به چهارطاق و چهارطاقی ) صفت دری که کاملاً باز باش...