حابس
نویسه گردانی:
ḤABS
حابس . [ ِب ] (اِخ ) ابن عمر. مکنی به ابوهاشم . رجوع به ابوهاشم سعد سنجاری ... شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حابص . [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حبص . سخت رونده . صاحب این کلمه را آورده و سید مرتضی زبیدی در تاج العروس گوید این کلمه تصحیف جابص ب...
هابس . (اِخ ) (توماس ) رجوع به هابز شود.
هابس هایم . (اِخ ) ۞ حاکم نشین ناحیه ٔ هوت رن (رن علیا) ۞ از آرندیسمان مولهوز ۞ که دارای 2000 تن سکنه است . شراب و کیرش ۞ آن معروف...