اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حارث

نویسه گردانی: ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از حرث ، کشاورز. ۞ (دهّار). برزگر. (نصاب ) (مهذب الاسماء). زارع :
اینک بخشیدت خریدی وارثی
ریع را چون میستانی حارثی .

مثنوی .


دهقان . || جمعکننده ٔ چیزی . || کاسب . ج ، حارثون وحرّاث . || شیر. اسد. ابوالحارث .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۰ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن معاویة سکونی . صحابی و حلیف بنی هاشم است . حارث در ایام صلح امام حسن (ع ) و معاویة در کوفه درگذشت . رجوع بکتاب الا...
حارث .[ رِ ] (اِخ ) ابن معاویةالکندی . در صحبت او اختلاف است . گروهی چون ابن مندة و ابو نعیم او را از صحابه شمرند. ابن سعد و ابوزرعة دمشقی ا...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) (یا ابوسعید رافع و یا اوس ) ابن المُعَلّی بن نفیعبن المُعَلّی بن لوذان بن خالدبن زیدبن ثعلبةالزرقی الانصاری . بقول صاحب ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن معمربن حبیب بن وهب بن حذافةبن جمح الجمحی . وی صحابی و جد حارث ابن حاطب مذکور است . ابوالاسود، بنقل از عروة، او را ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن مغیرة. رجوع به ابی الجودی در ذیل لغت نامه شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن مغیرةالنضری ۞ البصری . محدث است و از امام محمد باقر(ع ) و برادر او زیدبن علی و جعفربن محمد الصادق علیهماالسلام رو...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن منصور. محدث است . بدو واسطه از ابن الحنفیة در باب جواز فروش مصاحف روایت کند. رجوع به ص 175 کتاب المصاحف ابن ابی...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن منصور. مکنی به ابی منصور. تابعی و محدث است .
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن مینا. محدث و از بزرگان عرب صدر اسلام . وی زمان پیغمبر(ص ) را درک کرده . حارث از عمر روایت دارد. بخاری در تاریخ خود ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نبهان . مولی حمزةبن عبدالمطلب . مورخین گویند نبهان غلام حمزه مردی شجاع بود و دو سال پس از شهادت حمزه وفات یافت ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.