حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) محدث است . ابن قتیبة، در عیون الاخبار آرد که ابی اسحاق از حارث و او از علی (ع ) روایت کند که گفت : «مثل المؤمن الذی یقراء القرآن مثل الاترجة ریحها طیب و طعمها طیب ، و مثل المؤمن الذی لا یقراء القرآن مثل التمرة طعمها طَیب ولاریح لها، و مثل الفاجر الذی یقراء القرآن مثل الریحانة ریحها طیب و طعمها مُرّ، و مثل الفاجر الذی لا یقراء القرآن مثل الحنظلة طعمها مر ولا ریح لها.» و هم او در جای دیگر از کتاب مزبور گوید که ابن اسحاق ازحارث و او از علی (ع ) روایت کند که پیغمبر (ص ) فرمود: «للمسلم علی المسلم خصال ست ّ یسلّم ُ علیه اذا لقیه ، و یجیبه اذا دعاه ، و یُشمته اذا عطس ، و یعوده اذامرض ، و یحضر جنازته اذا مات ، و یحب له ما یحب لنفسه .» رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 131 و ج 3 ص 14 شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۷ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمرو جعفی . محدث است و شیخ طوسی او را در زمره ٔ رجال شیعه آرد. رجوع بلسان المیزان چ حیدرآباد ج 2 ص 155 شود. وی ...
حارث . [ رِ ](اِخ ) ابن عمرو سلامانی . محدث و بقول عسقلانی مجهول است . رجوع بلسان المیزان چ حیدرآباد ج 2 ص 155 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمرو طائی . ابن حبان او را در زمره ٔ صحابه از مردم شام آرد و گوید در غزاء ارمینیه سردار لشکر بود و در جنگ مزبور کشته ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمرو غنوی . کوه حارث و حویرث منسوب بدوست . رجوع به حارث و حویرث شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیر. تابعی است .
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیر. محدث است و از ابراهیم بن عقبة روایت کند. رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز، تصنیف بن الجوزی ص 57 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیر ازدی لهبی ، صحابی است . واقدی از عمروبن الحکم روایت کند که پیغمبر (ص ) نامه ای با حارث بامیر بصری فرستاد و چو...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیر اسدی شامی . مکنی به ابی الجودی ۞ یحیی بن معین . نسائی و ابوحاتم گویند او محدثی شامی و صالح و ثقه است و سفیا...
حارث . [ رِ ] (اِخ )ابن عَمیرة ۞ حارثی زَبیدی . محدث است و از معاذبن جبل و ابی عمیدةبن الجراح و ابوالدرداء و عبداﷲبن مسعود و سلمان فارسی ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیرة. مردی از بنی السبیعبن الصعب بن معاویةبن کبیربن مالک بن جشم بن حاشد از قبیله ٔ همدان است و اعشی همدان در مدح...