گفتگو درباره واژه گزارش تخلف حارث نویسه گردانی: ḤARṮ حارث . [ رِ ] (اِخ ) نام یکی از صنادید عرب است که شیطان به نام سراقه او را بجنگ تحریض کرد : چونکه حارث با سراقه گفت این از عتابش خشمگین شد آن لعین .مولوی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی حارث حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وعلة الجرمی . از فرسان و اعلام و فحول شعراء قضاعة و شعر او پسندیده است . حارث از شعراء مفضلیات است . او راست :و زعمتم ... حارث حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وهب .تابعی است و بروایتی که از صنابح دارد معروف است و ابن حجر گوید طبرانی اشتباهاً او را از صحابه آرد. رجوع به ک... حارث حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وهب . و بقولی وهبان ، از قبیله ٔ بنی عدی بن دئل صحابی است و با وفد بنی عبدبن عدی بخدمت پیغمبر(ص ) رسید. زبیر، در موفق... حارث حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وهب ، و بقولی وهب بن حارث . طبرانی از طریق اشعث از ابواسحاق از حارث روایت کند که گفت :«صلیت مع رسول اﷲ صلی اﷲ علی... حارث حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هاشم بن مغیر مخزومی . رجوع به حارث بن هشام شود. حارث حارث .[ رِ ] (اِخ ) ابن هانی بن ابی شمربن جبلةبن عدی بن ربیعةبن معاویة الکندی . ابن الکلبی گوید وی به رسولی بخدمت پیغمبر(ص ) رفت و یوم سا... حارث حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هانی بن حارث العدوی . محدث است و پسر او محمد از او روایت کند. عسقلانی در باب محمد گوید که از پدر وجد خود روایت دارد... حارث حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هشام بن مغیرةبن عبداﷲبن عمرو ۞ بن مخزوم قرشی مخزومی . مکنی به ابی عبدالرحمن . مادر او ام الجلاس اسماء دخترمخربة (م... حارث حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هشام الجهنی مکنی به ابی عبدالرحمن . از صحابه ٔ نزیل مصر. بغوی گوید: حارث دو حدیث از پیغمبر(ص ) روایت کرده است . بخ... حارث حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هَمّام نخعی . صاحب لواء أشتر در روز صفین . شیخ طوسی در رجال خود وی را ذکر کرده است . (تنقیح المقال ج 1 ص 248). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۴ ۳۵ ۳۶ ۳۷ ۳۸ صفحه ۳۹ از ۴۴ ۴۰ ۴۱ ۴۲ ۴۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود