اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حارث

نویسه گردانی: ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی ضرار ۞ بن حبیب بن حارث بن عائدبن مالک بن المصطلق بن مالک الخزاعی المصطلقی . او پدر ام ّالمؤمنین جویریه است . ابن اسحاق در مغازی ، آرد که چون حارث پس از اسیری دختر خود، برای باز خریدن او با فدیه بمدینه میشدآنگاه که بعقیق رسید شتری چند در آنجا دید و دو شتربرگزیده را در شعبی پنهان کرد و آنگاه که به خدمت پیغمبر (ص ) رسید و فدیه ٔ دختر خواست داد، پیغمبر (ص ) فرمود آن دو شترکه پنهان کردی کجاست ؟ و حارث از این اخبار بغیب بر نبوت او صلی اﷲ علیه و آله یقین کرده کلمه ٔ شهادت برزبان راند و دو پسر و گروهی از قوم اونیز اسلام آوردند برخی از رواة از طریق عیسی بن دینارمؤذن آرند و او بنقل از پدر خود گوید از حارث شنیدم که گفت : بخدمت پیغمبر رسیدم و مرا به اسلام خواند ومن اسلام آوردم و حدیث مفصلی از او روایت کند که قصه ٔ ولیدبن عقبه و نزول آیه ٔ «یا ایهاالذین آمنوا ان جأکم فاسق بنباء فتبینوا (قرآن 6/49)» در آن است . رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 294 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سُراقة. محدث است . شیخ طوسی او را در زمره ٔ رجال شیعه آرد و گوید از اصحاب علی (ع ) بود. رجوع به لسان المیزان چ ح...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سراقةبن حارث الانصاری النجاری . صحابی است و ابوالاسود بنقل از عروة او را از شهیدان بدرشمرده است و بعضی گویند نام ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سُریج التمیمی از شجعان و بزرگان ساکن خراسان بوده است . وی در سنه ٔ 116 هَ. ق . بر امیر خراسان خروج کرد و جامه ٔ سی...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سریج نقال . یکی از فقها و محدثین که در باب او بسیارسخن گفته اند، گروهی او را ضعیف و مجهول و حتی کذاب میدانند و گ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعد. محدث است ، بقول ابن حجر گروهی به اشتباه او را صحابی دانند و از او این حدیث نقل کنند: یا رسول اﷲ ارایت دواء ن...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعدبن ابی وقاص . محدث است . رجوع به لسان المیزان چ حیدرآباد ج 2 ص 151 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعد حجوری . وی منسوب است به حجور که نام قبیله ای است از همدان و از شعراء آن قبیله میباشد و در باب جنگ ابی الهند...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعید. محدث است و از ایوب بن مدرک روایت دارد. رجوع به لسان المیزان چ حیدرآباد ج 2 ص 151 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعید (سعد) ابن ابی ذئاب الدوسی . ابن حبان او را از ثقات تابعین گفته است و گوید عمر او را بمصدقی فرستاد. حارث پسر عم...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعید. مکنی به ابی محمد. تابعی است .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.