حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن تمیم (ابو جزة) ابن ابی عمروبن امیَّةبن عبد شمس بن امیَّةالاموی . او از معمرین عرب است ، در جاهلیت و صدر اسلام . واقدی و زبیر گویند که او در غزوه ٔ بدر با مشرکین بود و سعدبن ابی وقاص وی را اسیر کرد. ابو حاتم سجستانی ، در کتاب المعمرین از او نام میبرد و میگوید مردی گندمگون و بلند بالا و خشک اندام بود و روزی در پشت سر عمر نماز میکرد، عمر این آیت میخواند، «کانهم خشب مسندة» (قرآن 4/63) حارث گفت : یا ابن الخطاب آیا ازمن کنایت کنی ! بخدای سوگند که دیگر در پشت سر تو نماز نگزارم . مرزبانی در معجم الشعرا آرد که وی آنقدر بزیست که تا پاهای وی از کار بیفتاد و خود او گوید:
کبرت وابلتنی اللیالی و من یعش
کما عشت یصبح ذا وساوس مقعدا
و قصری وان عمرت عشرین حجة
فناءُ ولا یبقی الزمان مخلدا.
بلاذری گوید که عمر آنگاه که حارث مدح خالدبن ولید گفت او را نهی کرد و گفت : «ان حب الفخر مفسدة للدین » عسقلانی گوید: کسانی که راجع بصحابه کتاب کرده اند نامی از این حارث نبرده اند و حق این است که او درک صحبت رسول (ص ) کرده است و پس از فتح مکه ایمان نیز آورده است چه پس از فتح مکه هیچ قرشی بدین بت پرستی باقی نماند و همه ٔ آنان در حجةالوداع با رسول (ص ) بودند و او در زمره ٔ آن دسته از مسلمین قریش بود که پس از فتح مکه ایمان آوردند، حارث تا زمان خلافت عمر بزیست . رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 308، شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نعمان بن امیة انصاری أوسی . شیخ طوسی اورا در رجال خود از صحابه ٔ پیغمبر شمرده گوید بدر واحد را دریافته است . در خلاص...
حارث . [ رِ ] (اِخ )ابن نعمان بن رافعبن ثعلبةبن جشم الاوسی . محدث است ، ابن مندة گوید پسر وی از او روایت دارد و سلیمان بن عبیداﷲ، بدو واسطه ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن النعمان بن قیس . از بزرگان عرب صدراسلام است که زمان پیغمبر (ص ) را درک کرده .رجوع بکتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن النعمان اکفانی مکنی به ابی النضر. تابعی و محدث است .
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نفیع. گوید این حارث همان ابی سعدبن معلی است (؟) رجوع بکتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 306 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نوف . مکنی به ابی الجعد.محدث است . ابن المدینی گوید که وی مجهول است . عسقلانی آرد که ابن النباتی نیز در باب او ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نَوفل . محدث است . رجوع به امتاع الاسماع . ص 408 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم هاشمی قرشی . از صحابه و ولاة و پدر عبداﷲ ملقب به ببة است . وعبداﷲ ببة در عهد رسول ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وحشی بن مالک الجنبی . صحابی و جد ابی ظبیان و حصین بن جندب است . رجوع به کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 308 ش...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وعلة. از بزرگان و شرفاء عرب و از فرزندان حارث است حصین بن المنذربن الحارث بن وعلة که در وقعه ٔ صفین با علی (ع ) بود...