حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث .[ رِ ] (اِخ ) ابن ثقف . محدث است . و از محمدبن سیرین روایت دارد و یحیی بن یمان و ابو داود حفری از او روایت کنند. و حفری گوید که حارث بنقل از حسین حدیث کند که مغاذ از رسول (ص ) پرسید: ماهو کائن بعدک ؟ پیغمبر (ص ) فرمود: «یکون خلفا ثم یکون ملکا ثم یکون فتن یتبع بعضها بعضا». و همو گوید حدیث مسندی از حارث بیاد ندارم و آنچه روایت کند مراسیل و مقطعات است و ابن عدی و ابو حاتم نیز چنین گویند و ابن الجارود او راضعیف میشمارد و ابن حبان وی را در زمره ٔ ثقات می آورد. رجوع بلسان المیزان چ حیدرآباد ج 2 ص 148، شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نعمان بن امیة انصاری أوسی . شیخ طوسی اورا در رجال خود از صحابه ٔ پیغمبر شمرده گوید بدر واحد را دریافته است . در خلاص...
حارث . [ رِ ] (اِخ )ابن نعمان بن رافعبن ثعلبةبن جشم الاوسی . محدث است ، ابن مندة گوید پسر وی از او روایت دارد و سلیمان بن عبیداﷲ، بدو واسطه ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن النعمان بن قیس . از بزرگان عرب صدراسلام است که زمان پیغمبر (ص ) را درک کرده .رجوع بکتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن النعمان اکفانی مکنی به ابی النضر. تابعی و محدث است .
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نفیع. گوید این حارث همان ابی سعدبن معلی است (؟) رجوع بکتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 306 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نوف . مکنی به ابی الجعد.محدث است . ابن المدینی گوید که وی مجهول است . عسقلانی آرد که ابن النباتی نیز در باب او ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نَوفل . محدث است . رجوع به امتاع الاسماع . ص 408 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم هاشمی قرشی . از صحابه و ولاة و پدر عبداﷲ ملقب به ببة است . وعبداﷲ ببة در عهد رسول ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وحشی بن مالک الجنبی . صحابی و جد ابی ظبیان و حصین بن جندب است . رجوع به کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 308 ش...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن وعلة. از بزرگان و شرفاء عرب و از فرزندان حارث است حصین بن المنذربن الحارث بن وعلة که در وقعه ٔ صفین با علی (ع ) بود...