اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حارث

نویسه گردانی: ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن حِلَّزَة الیشکری الوائلی . شاعری جاهلی ، و یکی از فحول شعرا و اصحاب معلقات است . ابوعبیده گوید بهترین شعرا که دارای قصائد طوالند سه تن باشند؛ عمروبن کلثوم و حارث بن حلزه و طرفةبن العبد. و او ابرص بود و در فخر بدان پایه بود که بدو مثل زنند و «افخر من حارث بن حلزة» گویند. اصمعی گوید حارث معلقه ٔ خود را که عادةً آن را قصیده ٔ ششم از معلقات میشمارند و بمطلع:
آذنتنا ببینها اسماء
رب ثاو یمل منه الثواء.
است ، در 135 سالگی در پیشگاه عمروبن هند به کمان و یا نیزه ٔ خود تکیه کرده ، ارتجالاً، بگفته است و چنان گرم گفتار خود بوده که سنان نیزه به تن او فرو شده و وی درد آن درنیافته است و گویند مبروصین را پیش عمرو راه نمی دادند و چون حارث ابرص بود اجازه ٔ رفتن نزد عمرو نداشت روزی در پس قبه ٔ عمرو قصیده ٔ خود را بخواند و عمرو بشنید وحارث را نزد خود طلبید ابو عمرو شیبانی به ارتجال این قصیده در یک موقف پیوسته در شگفت بود و می گفت اگرآن را در یک سال نیز می گفت بأسی بر او نبود. صولی گوید: تأهّب سفر و جمع وسائل آن را بهتر از این گفته ٔ حارث وصف نتوان کرد:
اجمعوا امرهم عشاءً فلما
اصبحوا اصبحت لهم ضوضاءُ
من منادِ و من مجیب و من تصَ
هال ِ خیل ِ خلال ذاک رُغاءُ.
گویند بکربن وائل و تمیم بن مر نزد ملکی از ملوک عرب حضور یافتند و میان آن دو مفاخرة و منازعة در گرفت و تخم بغضاء و عداوت بین بکرو تمیم از آن روز کشته شد تا آنجا که با بهانه ای جزئی جنگ بیست چهارساله ای میان آنان برپا شدو حارث در این معنی گوید:
قرّ بی یا خَلَی ّ ویحک درعی
لقحت حربنا و حرب تمیم
اخوة قَرّ شوا الذنوب علینا
فی حدیث من دهرهم و قدیم
طلبوا صلحنا ولات اوان ِ
ان ما یطلبون فوق النجوم .
و او راست :
لمن الدیار عفون بالحبس
آیا تهاکمهارق الفرس
لا شی ٔ فیها غیر اصورة
سفع الخدود یلحن فی الشمس
و غیر آثار الجیاد باعَ
راض الجماد و آیة الدعس
فحبست فیها الرکب احدس فی
کل الأمور و کنت ذاحدس .

#


لا أعرفنّک ان ارسلت قافیة
تلقی المعاذیر ان لم تنفع العذر
ان السعید له فی غیره عظة
و فی التجارب تحکیم و معتبر.

#


واذکروا حلف ذی المجاز و ماقَُ
دّم َ فیه العهود والکفلاء
حذر الخون والتعدی وهل تنَ
قض ما فی المهارق الاهواء.

#


و نیز او راست :
یا ایها المزمع ثم انثنی
لا یثنک الحازی ولا الشاحج
و لا قعید اعضب قرنه
هاج له من مرتع هائج
بینا الفتی یسعی و یُسعی له
تاح له من امره خالج
یترک ما رَفَّح َ من عیشه
یعبث فیه همج هامج
قلت لعمر و حین ارسلته
و قد حبا من دوننا عالج
لا تکسع الشول باغبارها
انک لا تدری من الناثُج
و اصبب لأُِضیافک البانها
فأن ّ شرّاللبن الوالج .
و جاحظ آرد که ابوعبیده گفته است قسمتی از این اشعار مصنوع است . و هم از اوست :
و هم زباب حائر
لا تسمع الاَّذان رعدا.
و از اشعار اوست که بدان مثل زنند:
عش بجد لایضرک النوک ما او تیت جدا
والنوک خیر فی ظلال العیش ممن عاش کدا.
وفات حارث در حدود سنه ٔ 50 پیش از هجرت (مطابق سال 570 م .) بوده است . رجوع به الشعر والشعراء ابن قتیبه چ مصر سنه ٔ 1932 م . ص 53 و عیون الاخبار ابن قتیبه ج 2ص 95 و 96 البیان والتبیین ج 2 ص 31 و 86 و ج 3 ص 6و 184 و رجوع به عقدالفرید چ محمد سعیدالعریان ج 2 ص 151 و ج 3 ص 309 و ج 6 ص 120 و قاموس الاعلام ترکی ورجوع به الموشح ص 77 و ص 233 و الاعلام زرکلی ج 1 ص 201 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۱ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سلیم بن عبیدبن سفیان بن مسعودبن سلیمان جهنی بصری . از رجال زمان سلیمان بن عبدالملک است ، و پدر او از اشراف و بزرگا...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سمی بن رواس بن دالان بن صعب بن حارث بن مرهب همدانی المرهبی . ابن الکلبی گوید که او وقعه ٔ قادسیه را درک کرد، و ا...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سواد انصاری . صحابی است . ابوالاسود بنقل از عروة اورا در زمره ٔ کسانی که غزوه ٔ بدر را دیده اند آرد. رجوع به کتاب الا...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سوید. از کسانی است که در وقعه ٔ جمل با طلحه و زبیر بود. و او است که گوید: «واﷲ ما رایت مثل یوم الجمل لقد اشرعوا ر...
حارث . [ رِ ] (اِخ )ابن سویدبن صامت انصاری الاوسی . ابن اثیر گوید اهل نقل را اتفاق بر این است که حارث ، مجذربن ذیاد را بکشت و پیغمبر (ص )...
حارث . [ رِ ] (اِخ )ابن سوید التمیمی مکنی به ابوعایشه . از تابعین و محدثینی است که گویند جاهلیت را درک کرده و بقول ابن عیینة از بزرگان ا...
حارث .[ رِ ] (اِخ ) ابن سوید التمیمی الکوفی . مکنی به ابوعائشه . ابن مندة او را صحابی میشمارد و از طریق حمید اعرج از مجاهد در باب حارث بن سو...
حارث . [ رِ ] (اِخ )ابن سوید پدر سجاح است و سجاح همان زنی است که به عهد ابوبکر دعوی پیغامبری کرد و بعد از آن با مسیلمة الکذاب یکی شد و م...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سهل بن ابی صعصعه ٔ انصاری . صحابی است ، از بنی مازن بن النجار، نفیلی بنقل از محمدبن سلمة از ابن اسحاق ، آردکه او وقعه...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شبل بصری ، محدث است و از ام النعمان الکندیه روایت دارد یحیی و دارقطنی و بخاری و ابو حاتم وساجی و ابن جارود و عق...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.