اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حارث

نویسه گردانی: ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعد حجوری . وی منسوب است به حجور که نام قبیله ای است از همدان و از شعراء آن قبیله میباشد و در باب جنگ ابی الهندام گوید:
ان افلت النوم فلا ممات
هیهات هیهات هیهات
لا مخلص له ولا انفلات
الیوم حتی حضر المیقات
قحطان احیاء لنا اموات
قد غمنی منهم ولا التفات .
رجوع به تهذیب تاریخ کبیر ابن عساکر ج 3 ص 445 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن بن عمرو جرشی . از فصحا و وجوه غوطه بود و آنگاه که شامیان بعبداﷲبن علی پیوستند و منصور عباسی برای سرکوبی ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن او راست : کتاب ناسخ القرآن و منسوخه . رجوع بکتاب الفهرست ابن ندیم چ مصر ص 57 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن ابو دلف عجلی . مکنی به ابی لیلی . ششمین از حکام بنی دلف کردستان ، پس از عمربن عبدالعزیز وفات او در سنه...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزی بن رفاعةبن ملان بن ناصرةبن قصیةبن نصربن سعدبن بکربن هوازن سعدی . ابن سعد گوید که کنیت او ابوذؤیب است ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ، وبقولی عبیداﷲ ازدی . مکنی به ابی عاتکة. محدث است . رجوع به کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 295 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی ربیعة ۞ ذی الرمحین ، ابن مغیرةبن عبدالّله بن عمروبن مخزوم مخزومی قرشی . ملقب به قباع . پدر او موسوم ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی ربیعه . وی از دست عبداﷲبن زبیر ولایت بصره داشت . و آنگاه که عبدالملک بن مروان جیش بن دلجةالقینی را، ب...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن اسماعیل بن عقیل همدانی بغدادی خازنی . مکنی به ابی الحسن ، محدثی است صدوق و ثقه . ابن صالح او را در طبقات...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن اوس . صحابی است ، و بقول بعضی ، وی همان حارث بن اوس ثقفی است . رجوع به کتاب الاصابة ج 1 ص 287 و حارث بن ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن اوس ثقفی . صحابی است و از عمر روایتی دارد. ابو داود و نسائی و ترمذی حدیث او را در حج روایت کرده اند و عمرو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.