اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حارث

نویسه گردانی: ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سلیل الاسدی . او حلیف علقمة ابن خصفة الطائی است ودر پیری الزبا، دختر علقمة، رابزنی کرد و او را قصه ای است که منشاء مثل سائر: «تجوع الحرّة ولاتکل ثدییها ۞ » شده است . حارث راست :
تهزّأت اَن رَأتنی لابسا کبرا
و غایة الناس بین الموت والکبر
فان بقیت لقیت الشیب راغمة
و فی التعرف ما یمضی من العبر
فان یکن قد علا رأسی و غیره
صرف الزّمان و تغییر من الشعر
فقد اروح للذّات الفتی جذلا
وقد اصبت بها عیناً من البقر
عنی الیک فانی لا یوافقنی
عورالکلام ولاشرب علی الکدر.
رجوع به عیون الاخبار ج 4 ص 47 و 48 و رجوع بمجمع الامثال میدانی چ تهران ، ص 109 و 110 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
تمنه حارس . [ ] (اِخ ) رجوع به ماده ٔ بعد شود.
حارس السماء. [ رِ سُس ْ س َ ] (اِخ ) و حارِس ُالشَّمال ۞ (فلک ). بقار. نام یکی از صورتهای شمالی . از جمله ٔ ستاره های عواء. || نام دیگر صور...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.