حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شریک بن عمروبن قیس بن شراحیل شیبانی معروف به الحوفزان . از شجعان و بزرگان بنوذهل بن شیبان است و در بسیاری از جنگهای عرب چون : ذی طلوع والغبیط و مخطط و جدود والزّویرین و زرود الأوّل جنگها کرده و گاهی غالب و زمانی مغلوب بوده است . در یوم الجدود بر بنی منقذبن مناة تاخت و غنائم بسیار بدست آورد و گروهی را باسیری ببرد که از آنجمله زنی از بنی ربیعبن الحرث بود بنام زرقاء. و چون بجدود رسید بنی یربوع متعرض او گردیدند و وی را از رفتن بر سرآب بازداشتند و از غنائم او بهره خواستند.حارث چون دسترسی به آب نداشت درخواست آنان بپذیرفت و قسمتی از غنائم بایشان بداد و صلح کرد چون بنی سعد این خبر بشنیدند قیس بن عاصم درباره ٔ بنی یربوع گفت :
جزی اﷲ یربوعا باسواء سعیها
اذا ذکرت فی النائبات امورها
و یوم جدود قد فضحتم اباکم
و سالمتم والخیل تدمی نحورها.
ومالک در پاسخ گوید:
سأسأل من لاقی فوارس منقذ
رقاب امام کیف کان نکیرها.
و چون فریاد و شیون بنی سعد بلند شد قیس بن عاصم از پس حارث برفت و چون حارث دریافت و قیس را بشناخت ، زرقاء را بر اسب خود موسوم به زبد، بترک خویش نشاند و او را باگیسوان وی بخود بست و بگریخت و قیس در پی وی برفت تا بنزدیک او رسید و فریاد کرد: یا ابا حمار، انا خیرلک من الفلاة والعطش ! حارث گفت ماشاءالزبد. و چون قیس از رسیدن بدو مأیوس شد زرقاء را آواز داد و گفت : میلی به یا جعار! چون حارث این سخن بشنید گیسوان زرقاء را، که بدانها او را بخود بسته بود بشمشیر ببرید و وی را از پشت اسب برزمین افکند. و قیس زرقاء را به قبیله ٔ بنی ربیع باز گردانید. سوید ابن حیان منقری در این معنی گوید:
و نحن حفزنا الحوفزان بطعنة
تمج نجیعا من دم الجوف اشکلا.
بعضی گویند حارث حرب ذی قار را نیز دریافته است و هامرز را بکشته و برخی گویند حارث این وقعه را در نیافت و هامرز بدست یزیدبن حارثه بقتل رسید. رجوع به عقدالفرید چ محمد سعیدالعریان ج 3 ص 275 و 311 و 357 و ج 6 ص 50 و 55 و 57 و 58 و 59 و 62 و 74 و 90 و 91 و 114 شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حارث . [رِ ] (اِخ ) ابن یزید. محدث است و از ابی ذر روایت دارد. ابن معین گوید این روایت او از ابوذر بسماع نباشد. ابن عدی گوید حارث معروف نی...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن یزید. از بطن یربوع بن حنظلةبن مالک بن زید مناةبن تمیم . یکی از اصحاب امام حسن (ع ) است . رجوع به عقدالفرید چ محمد...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن یزیدبن انیسه (و یا به قول ابی حاتم و عبدالرحمن بن قاسم ، ابی انیسه ) از بنی معیص بن عامربن لؤی القرشی العامری . پ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن یزید البکری . محدث است و بعضی او را همان حارث بن حسان دانند. رجوع به حارث بن حسان و الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن یزید الجهنی . محدث است . عبدان گوید از احمدبن سیار شنیدم که میگفت از حارث حدیثی معروف نیست و نام او در حدیث ابوی...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن یزید السعدی از قدماء شعراء عرب و او جد احیمر لص است او راست :لالا أعق ولا احوب ولا اغیر علی مضرلکنما اغزو أذا ضج ا...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن یزید سکونی . محدث است و در لسان المیزان آمده است .«شیخ للولیدبن مسلم .» وی از عمروبن قبیس روایت دارد. رجوع به ل...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن یزید. از کسانی است که بعد از پیغمبر(ص ) فتوحات را درک کرده است . سیف از او در فتوح سخن گوید و از عمر روایت کند که ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن یزیدالطائی حلیف بنی عمروبن عوف . یکی از منافقین است که در تبوک بود. رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 474 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن الیهیم . شانزدهم از ملوک غسانیه او بیست و دو سال و پنج ماه مالک تاج و تخت بود. رجوع به حبیب السیر جزو 2 از ج 1...