اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حارث

نویسه گردانی: ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن بن عمرو جرشی . از فصحا و وجوه غوطه بود و آنگاه که شامیان بعبداﷲبن علی پیوستند و منصور عباسی برای سرکوبی او لشکر بشام فرستادو عبداﷲ را مغلوب و ببغداد محبوس کرد ضیاع گروهی ازشامیان نیز ضبط شد. پس از این واقعه وفدی از شامیان که حارث از آنان بود، نزد منصور رفتند چند تن ، در خدمت منصور برخاستند و سخنانی گفتند و پس از آن حارث برخاست و گفت : «یا امیرالمؤمنین انا لسنا وفد مباهات و لکنا وفد توبة ابتلینا بفتنة استفزت کریمنا و استخفت حلیمنا فنحن بما قدمنا معترفون و بما سلف منا متعذرون فان تعاقبنا فبما اجرمنا و ان تعف و تحسن فطالما احسنت الی من اساء.» منصور وفد را گفت «الجرشی خطیبکم » و فرمود که ضیاع او به غوطه ، باز دهند و شامیان را عفو کرد. اصمعی گوید که چون منصور شامیان را عفو کرد مردی او را گفت : «یا امیرالمؤمنین الانتقام عدل والتجاوز فضل و المتفضل قد جاوز حدالمنصف فنحن نعیذ امیرالمؤمنین باللّه من ان یرضی لنفسه باوکس النصیبین و ان لا یرتفع الی اعلی الدرجتین » حارث در سال 135 هَ . ق . عامل صائفه گردید و با مردم نیکورفتار بود و چون ثمامةبن ولید عبسی ، بسال 161 هَ . ق . از دست مهدی ، عمل این ناحیه بعهده گرفت رومیان بر آن جای دست یافتند ابوالخرقاء درهجو ثمامة و مدح حارث گفت :
اء ثمام لم تسمع صریخ جماعة
صرخوا بدعوة مجرح ملهوف
ینحاک یأسرهم و انت بمسمع
منهم بدابق فی الوف الوف
حیران تضرب فی الصدور مهانة
و حماقة کالضارط المنزوف
فدع المعالی لست من احلاسها
للحارث الجرشی او معیوف .
رجوع به تهذیب تاریخ کبیر ابن عساکر چ شام ج 3 ص 450 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن بیبة. مهتر مجاشع، از بنی تمیم ، وی از جلساء و ندماء ملوک بود و فرزدق او رامدح گفته است . رجوع به تاج العروس ، درب ی...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن تبیعالرعینی . صحابی است . عبدالغنی بن سعید بنقل از ابی سعیدبن یونس ، می آورد که حارث برسولی ، بخدمت پیغمبر (ص ) آمد و...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن تمیم (ابو جزة) ابن ابی عمروبن امیَّةبن عبد شمس بن امیَّةالاموی . او از معمرین عرب است ، در جاهلیت و صدر اسلام . واقد...
حارث . [ رِ ](اِخ ) ابن ثابت بن ثعلبةبن زید الانصاری ، صحابیست . و چون ثعلبه را بلقب جدع میخواندند لذا حارث معروف به ابن الجدع شده است . ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ثابت بن سعیدبن عدی بن عمروبن امری ٔ القیس ابن مالک الاغربن ثعلبةبن کعب ابن الخزرج بن حارث بن الخزرج الانصاری ....
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ثابت بن عبداﷲبن سعدبن امری ٔ القیس بن ثعلبةبن کعب ابن الخزرج ، صحابی است . ابن شاهین از شیوخ خود آرد که او در غز...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ثعلبةبن عمروبن جفنة. سومین ملوک آل جفنه ، از غسانیان عرب و شام . مدت امارت او بیست سال بود. رجوع به مجمل التوا...
حارث .[ رِ ] (اِخ ) ابن ثقف . محدث است . و از محمدبن سیرین روایت دارد و یحیی بن یمان و ابو داود حفری از او روایت کنند. و حفری گوید که حارث ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ثوب ، حافظ عبدالغنی مقدسی بغلط نام پدر او را اثوب گفته است و ابن ماکولا قول او را خطا شمرده است . وی تابعی است و...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ثولاء [ ث ِ ] محدث است و بغلط او را در زمره ٔ صحابه شمرده اند. عسقلانی گوید اینکه محمدبن عبیداﷲبن المهاجر از حارث اب...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۴۴ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.