حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حنظلةالغیل . از بزرگان اوائل نیمه ٔ دوم قرن اول هجری است . حارث با پدر و هفت برادر خود نزد یزیدبن معاویه رفت . یزید،علاوه بر کسوت و نفائس ، پدر را صدهزار درم و هشت برادر را هشتاد هزار درم بخشید و چون بمدینه باز گشتند،مردم عبداﷲ را گفتند «ماورائک » او گفت از پیش کسی می آیم که اگر کسی را، جز این فرزندانم نیابم هم با اوجهاد کنم و آنگاه که در وقعه ٔ حره مردم بگریختند عبداﷲبن حنظلة فرزندان را یکایک بمیدان فرستاد تا کشته شدند و خود نیز بجنگ پرداخت تا کشته گردید. رجوع به تهذیب تاریخ کبیر ابن عساکر چ شام ج 3 ص 447 شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعید. مکنی به ابی محمد. تابعی است .
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی العلاء سعیدبن حمدان تغلبی همدانی . مکنی بابی فراس . رجوع به ابوفراس حارث بن ابی العلاء... شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعید کذاب و بعضی نام او را حارث بن عبدالرحمن بن سعدالمثنی گفته اند، وی از مردم دمشق مولی ابی الجلاس العبدری القرش...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سعیدبن قیس بن حارث بن شیبان بن فاتک بن معاویة الاکرمین الکندی . صحابی است . ابن شاهین بنقل از ابن الکلبی و طبری ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سفیان محدث است و از بعض تابعین روایت دارد. ازدی او را در زمره ٔ ضعفا شمرده است ، و یحیی بن معین گوید که او ثقه ن...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سفیان بن عبدالاسد مخزومی ، محدث است . زبیربن بکار گوید وی برادرزاده ٔ ابی سلمةبن عبدالاسد است . رجوع به کتاب الاصابة ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سفیان بن معمربن حبیب بن وهب بن حذافةبن جمع قرشی سهمی . صحابی است و با پدر خود از هجرت حبشه باز گشت . رجوع به کتاب...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سلمان رملی . مکنی به ابوسلیمان . محدث است . و از عراقیان روایت کند او نبسه ٔ عقبةبن علقمة است . ابوزرعه و علی بن دا...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سلمة العجلانی صحابی است ، ابن اسحاق گوید او درک غزوه ٔ احد کرد و ابن مندة گوید روایتی از وی شنیده نشده است . رجوع ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سلیل الاسدی . او حلیف علقمة ابن خصفة الطائی است ودر پیری الزبا، دختر علقمة، رابزنی کرد و او را قصه ای است که منشاء ...