اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حارث

نویسه گردانی: ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ جهنی . صحابی است . ابن سعد و جز او از طریق سعیدبن خالد جهنی روایت کنند که سعید گفت ضحاک بن قیس مرا پیش حارث بن عبداﷲ فرستاد و حارث گفت : پیغمبر (ص ) مرا بیمن فرستاد چون برفتم حبری پیش من آمد و گفت : «ان محمداً قدمات » از این سخن او چنان دگرگون گردیدم که او را کشتن خواستم تا نامه ٔ ابوبکر، در این باب برسید، حبر را بخواستم و بدو گفتم آن از کجا دانستی ؟ گفت ما آن را در کتاب خود داریم . او را گفتم پس از او چگونه خواهد بود؟ گفت «ستدور حاکم الی خمس و ثلاثین » و نیز حارث گفت اگر دانستمی که او صلوات اﷲ علیه رحلت خواهد فرمود هرگز از او جدا نشدمی . ابوموسی گوید صاحب این قصه جریربن عبداﷲ البجلی است اما عسقلانی در این نظر ابوموسی تأمل دارد. رجوع به کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 295 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تمنه حارس . [ ] (اِخ ) رجوع به ماده ٔ بعد شود.
حارس السماء. [ رِ سُس ْ س َ ] (اِخ ) و حارِس ُالشَّمال ۞ (فلک ). بقار. نام یکی از صورتهای شمالی . از جمله ٔ ستاره های عواء. || نام دیگر صور...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.