حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبدالمطلب . وی از بزرگان بنی هاشم بن عبدمناف و عم رسول اکرم است . عبدالمطلب را یازده و یا سیزده پسر بوده است که بزرگترین آنها حارث بود و ابوسفیان و مغیرة و نوفل از جمله ٔ فرزندان حارثند. مادر حارث صفیة، از قبیله ٔ بنی عامربن صعصعة است . رجوع به عقدالفریدچ محمد سعید العریان ج 3 ص 263 و ج 5 ص 7 و عیون الاخبار ج 3 ص 10 و حبیب السیر جزو 3 از ج 1 ص 101 شود. ابن ابی حاتم او را در زمره ٔ صحابه آورده و گوید از جانب رسول (ص ) عمل بعض نواحی مکه داشت و از دست ابوبکر و عمر و عثمان نیز ولایت مکه یافت و پس از آن ببصره منتقل گردید. ابن حجر گوید این وهمی شنیع است . این ولایتها نوه ٔ او، حارث بن نوفل بن الحارث بن عبدالمطلب را بوده است و حارث بن عبدالمطلب در جاهلیت زندگانی رابدرود گفته است . رجوع به کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 306 و ج 2 ص 72 و تاریخ سیستان ص 52 شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی صعصعه ، عمروبن زیدبن عوف بن مبذول بن عمروبن غنم بن مازن بن نجار و او را سه برادر بود به نام ابوکلاب و جابر و ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی ضرار ۞ بن حبیب بن حارث بن عائدبن مالک بن المصطلق بن مالک الخزاعی المصطلقی . او پدر ام ّالمؤمنین جویریه است ....
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی طلحة. او درجنگ احد لواء مشرکین در دست داشت و بدست قزمان کشته شد. رجوع به کتاب امتاع الاسماع مقریزی ص 126 شو...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی العلاء سعیدبن حمدان بن حمدون التغلبی الربعی ، معروف به ابی فراس حمدانی . رجوع به ابی فراس حمدانی در همین لغت...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی العلاء عماربن العریان ابوسفیان . رجوع به معجم الادبا ج 3 ص 3 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی قارب قرشی سهمی . موسی ابن عقبه گوید او صحابی است و در غزوه ٔ اجنادین بدرجه ٔ شهادت رسیده است . رجوع به کتاب ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ابی مالک . رجوع به ابی واقد حارث بن عوف شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ )ابن ابی موسی الاشعری . مکنی به ابو برده تابعی است .
حارث . [رِ ] (اِخ ) ابن ابی هاله ، نباش بن زرارةبن وقدان بن حبیب بن سلامةبن عدی بن جروةبن اسیدبن عمروبن تمیم . پدر او، نباش بن زرارة که او...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن اثوب . رجوع به حارث بن ثوب شود.