حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمر اشعری (نام پدر او را عمرو نیز گفته اند). وی از قضات دمشق بروزگار عبدالملک بن مروان بود و مردی قصه ای بروی برداشت و زنی مدعی شد که زن قاضی را هدیه ای داده اند و این حکم بدان جهت کرده است عبدالملک بحارث نوشت :
اذا رشوة من دارقوم تقحمت
علی اهل بیت و الأمانة فیه
سعت هرباً منه و ولت کانها
حلیم تولی عن جواب سفیه .
حافظ گوید ذکری از حارث جز در این قصه ، نیافته ام و ابوالحسن بن سمیع او را در طبقه ٔ چهارم از تابعین اهل دمشق آورده و نفطویه نیز قصه ٔ مذکوره را در هنگام قضاء او بدمشق گفته است . رجوع به تهذیب تاریخ ابن عساکر چ شام ج 3 ص 453 شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمرو جعفی . محدث است و شیخ طوسی او را در زمره ٔ رجال شیعه آرد. رجوع بلسان المیزان چ حیدرآباد ج 2 ص 155 شود. وی ...
حارث . [ رِ ](اِخ ) ابن عمرو سلامانی . محدث و بقول عسقلانی مجهول است . رجوع بلسان المیزان چ حیدرآباد ج 2 ص 155 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمرو طائی . ابن حبان او را در زمره ٔ صحابه از مردم شام آرد و گوید در غزاء ارمینیه سردار لشکر بود و در جنگ مزبور کشته ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمرو غنوی . کوه حارث و حویرث منسوب بدوست . رجوع به حارث و حویرث شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیر. تابعی است .
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیر. محدث است و از ابراهیم بن عقبة روایت کند. رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز، تصنیف بن الجوزی ص 57 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیر ازدی لهبی ، صحابی است . واقدی از عمروبن الحکم روایت کند که پیغمبر (ص ) نامه ای با حارث بامیر بصری فرستاد و چو...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیر اسدی شامی . مکنی به ابی الجودی ۞ یحیی بن معین . نسائی و ابوحاتم گویند او محدثی شامی و صالح و ثقه است و سفیا...
حارث . [ رِ ] (اِخ )ابن عَمیرة ۞ حارثی زَبیدی . محدث است و از معاذبن جبل و ابی عمیدةبن الجراح و ابوالدرداء و عبداﷲبن مسعود و سلمان فارسی ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیرة. مردی از بنی السبیعبن الصعب بن معاویةبن کبیربن مالک بن جشم بن حاشد از قبیله ٔ همدان است و اعشی همدان در مدح...