حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمرو انصاری . صحابی است . برخی حارث را عم و برخی خال برأبن عازب دانند و از براء روایت شده است که گفت عم خود، حارث را دیدم که با رایتی میرفت . مقصد او پرسیدم گفت : «بعثنی رسول اﷲ (ص ) الی رجل نکح امراءة ابیه فامرنی ان اضرب عنقه و آخذ ماله .»و بعضی روایت کنند که براء گفت : «خال خود حارث را دیدم که ...» رجوع به استیعاب چ حیدرآباد ج 1 ص 112 و 113 و کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 298 شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۱ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شبل بصری ، محدث است و از ام النعمان الکندیه روایت دارد یحیی و دارقطنی و بخاری و ابو حاتم وساجی و ابن جارود و عق...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شبل کرمینی شیخی است محدث از اهل بخارا و سهل بن شاذویه او را تکذیب کرده است . رجوع به لسان المیزان چ حیدرآباد ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شَبیل . محدثی است ضعیف . (منتهی الارب ).
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شداد. شاعری است عرب که ابن قتیبه ، در عیون الاخبار، دو بیت ذیل را از او نقل میکند که در حق علی بن الربیع الحارثی...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شریح بصری . شیخ طوسی در رجال وی را در عداد اصحاب صادق علیه السلام شمرده است . تنقیح المقال مامقانی ج 1 ص 245.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شریح بن ذؤیب بن ربیعةبن حارث بن نمیربن عامر النمیری ۞ صحابی است . ابن البخاری در تاریخ آرد که وفدی از بنی نمی...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شریح بن زید از قبیله ٔ هلال بن وکیلی بن مجاشعبن دارم است و او امیر خراسان بود. رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العری...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شریح منقری . شیخ طوسی در رجال خود وی را از صحاب امام باقر شمرده است . رجال مامقانی ج 1 ص 245.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن الشرید. از بزرگان بنی عامر و از رؤساء یوم النفرات بود و در این جنگ بنی عامر بر بنی عبس غلبه کردند.رجوع بعقدالفرید چ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن شریک بن عمروبن قیس بن شراحیل شیبانی معروف به الحوفزان . از شجعان و بزرگان بنوذهل بن شیبان است و در بسیاری از جن...