اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حارث

نویسه گردانی: ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن مالک بن مالک بن قیس بن عوذبن جابربن عبدمناف بن سجعبن عامربن لیث بن بکرالکنانی اللیثی ، و بقولی خزاعی . معروف به ابن البرصاء. و برصاء ۞ مادر او، و بقولی مادر پدر اواست . حارث نخست در مکه و سپس در مدینه اقامت گزید. ترمذی و ابن حبان از او حدیث روایت کرده و آن را صحیح دانسته اند. دارقطنی از طریق شعبی از او روایت کند که گفت : در روز فتح مکه از پیغمبر (ص ) شنیدم که فرمود: «لاتغزی مکة بعدالیوم الی یوم القیامة». سعیدبن مسیب گوید که حارث از جلساء مروان بن الحکم بود و با اوشب زنده داری میکرد و ماجرائی را که میان حارث و مروان بوده است چنین نقل میکند: وقتی درباب فی ٔ پیش مروان سخن بمیان آمد و گفته شد که فی ٔ مال اﷲ است و عمر آن را در مواضع خود صرف کرد. مروان گفت فی ٔ از آن امیرالمؤمنین معاویه است و میان کسانی که خواهد آن را تقسیم کند. حارث از پیش مروان بدرشد و سعدبن ابی وقاص را بدید و ماجری بدو باز گفت وچون من ۞ خواستم بمسجد روم سعد مرا بدید و گفت بدنبال من آی ! من فرمان بردم و بااو همچنان میرفتم تا بر مروان در آمدیم ، سعد با او درشتی کرد و قصه را بگفت . مروان ندیمان را گفت کرا بینید که قصه را باین شیخ گفته باشد؟ گفتند: ابن البرصاء. مروان فرمود حارث را برهنه کنند و تازیانه زنند، حالی دربان بیامد و حکیم بن حزام را اجازت دخول خواست ، مروان گفت جامه های حارث بازدهید تا این شیخ دیگررا بر ما نینگیزاند. این قصه دال است براینکه حارث تا خلافت معاویه بزیسته است . رجوع به کتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 302 و امتاع الاسماع ص 342 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عیینة حمصی .محدث است و از عبدالرحمن بن سلمه روایت دارد. صاحب لسان المیزان او را مجهول شمرده و گوید ابن حبان او ر...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن غزوان . یکی از بنی زیدبن عمروبن غنم بن تغلب ،معروف به نابغه ٔ تغلبی . او راست :هجرت أمامة هجراً طویلاوما کان هجرک ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن غزیة انصاری ، و او را غزیةبن حارث نیز گفته اند. ابن سکن و ابن مندة و بارودی او رادر شمار صحابه آرند و حسن بن سفیان ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن غسان . محدث است . و از ابن عمران جونی روایت دارد. صاحب لسان المیزان گوید مجهول است و سپس آرد که عقیلی او را بصر...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن غصین . محدث است . و شیخ طوسی او را در رجال شیعه آورده است و نام و نسب او را چنین ذکر کرده :«حارث بن غصین بن هنب ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن غُطَیف کندی سکونی شامی . بعضی او را غطیف ، و یا عضیف ،بن حارث گفته اند. کنیت او ابوغطیف است . ابن صالح و ابن سکن ...
حارث . [رِ ] (اِخ ) ابن فروةبن الشیطان بن خدیج بن امری ٔ القیس بن حارث بن معاویةبن حارث بن معاویةبن ثور کندی . ابن الکلبی و ابن سعد و طبری ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن فضل مدنی . شیخ طوسی در رجال خود وی را از اصحاب سجاد علی بن الحسین (ع ) شمرده است . ظاهراً امامی لیکن مجهول الحال ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن قراد. یکی از بزرگان عرب جاهلیت . در یوم زَرود که خزیمةبن طارق اسیر گردید و برسر اسارت او میان انیف بن جبلة الضبی ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن قموم البهزی از شجعان و سواران عرب است در صدر اسلام . حارث زمان پیغمبر (ص ) را درک کرده است و با سعدبن ابی وقاص ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.