حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث .[ رِ ] (اِخ ) ابن معاویةالکندی . در صحبت او اختلاف است . گروهی چون ابن مندة و ابو نعیم او را از صحابه شمرند. ابن سعد و ابوزرعة دمشقی او را در طبقه ٔ اولی از تابعین شام آرند و ابو مسهر گوید حارث از بزرگان اصحاب ابی الدرداء است . عجلی گوید او از کبار تابعین است و بخاری و مسلم و ابوحاتم و ابن سمیع و ابن حبان نیز او را در زمره ٔ تابعین نام برند. ابو وهب کلاعی از مکحول از او قصه ای در باب مسح بر موزه نقل کند، ویعقوب بن سفیان از طریق سلیم بن عامر از حارث آرد که وی بر عمر درآمد و عمر او را گفت : «ما اقدمک ؟ کیف ترکت اهل الشام ؟» و او قصه ٔ خود بگفت . ابن حجر عسقلانی گوید بظن غالب چنین نماید که حارث از مخضرمین باشد. رجوع بکتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 304 شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن زیاد انصاری ساعدی . صحابی است و درک غزوه ٔ بدر کرده است . احمد و ابوداود در فضائل انصار و ابن ابی خیثمه و بخاری در ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن زیاد شامی . بغوی گوید وی صحابیست . ابن عساکر گوید او صحابی نیست و حتی درک زمان رسول نکرده است . ابن حبان حارث را...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن زیاد شیبانی کوفی . مکنی به ابوالعلاء در رجال شیخ طوسی (متوفی 460 هَ . ق .) از صحابه ٔ امام جعفر صادق (ع ) شمرده شد...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن زید صحابیست . رجوع بقاموس الاعلام ص 1908 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن زید از بزرگان قبیله ٔ ذبیان . او به «یوم الیعمریه » بدست عبسیها بقتل رسید. رجوع بعقدالفرید. ج 6 ص 21 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن زیدبن حارثه بن معاویةبن ثعلبةابن حذیمةبن عوف بن بکربن عوف بن انمار. مکنی به ابی عتاب . صحابی است . وی در سنه ٔ 2...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن زیدبن العطاف بن ضبیعةبن زید ابن مالک بن عوف بن عمروبن مالک بن اوس انصاری اوسی صحابی است . ابن منده و ابو نعیم ...
حارث . [ رِ ] ابن زیدالربعی . صحابی است . رجوع به قاموس الاعلام شود. حارث بن زیدبن حارثة ربعی عبدی . (اِخ ) ابوموسی او را از صحابه شمرده گ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سامةبن لوی . رجوع به بلوغ الارب آلوسی ج 2 ص 53 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سدوس . او را بیست و یک فرزند نرینه بود. (منتهی الارب ) و بنوالحارث رهط خالدبن معمّرند. رجوع به البیان والتبیین ج ...