حارث
نویسه گردانی:
ḤARṮ
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هشام الجهنی مکنی به ابی عبدالرحمن . از صحابه ٔ نزیل مصر. بغوی گوید: حارث دو حدیث از پیغمبر(ص ) روایت کرده است . بخاری و ترمذی و طبرانی و دولابی و عسکری و ابن یونس و بارودی و دیگران نیز او را در زمره ٔ صحابه آرند و ابن سعد او رااز کسانی که وقعه ٔ خندق را درک کرده اند، یاد کند و ابوالفتح ازدی منفرداً حکایت کند که نام او زید است .ابن حجر گوید که بخط حافظ عمادالدین بن کثیر خواندم که گویند این شخص همان عقبةبن عامر صحابی مشهور است .رجوع بکتاب استیعاب چ حیدرآباد ج 1 ص 116 و الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 306 و ج 7 ص 124 و 125 شود.
واژه های همانند
۴۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن خالدبن صخربن عامربن کعب بن سعدبن تیم بن مره ٔ قرشی تیمی . از صحابه ٔ متقدمین در اسلام است وی در مکه بسعادت قبول...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن خالدبن العاصی بن هشام بن المغیرةبن عبداﷲبن مخزوم معروف بحارث مخزومی . شاعری است ظریف ، غزل سرا، از قریش و او در ا...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن خدان . از سخنان اوست : الفتنة! فانها تقبل بشبهة و تدبر ببیان ، وان ّ المؤمن لا یلسع من جحر مرتین . و هم او گفت : اتقوا ...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن خرار (؟) الخزاعی . مکنی به ابومالک . صحابی است . رجوع به قاموس الاعلام شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن خزمة ۞ بن عدی بن ابی غنم بن سالم بن عوف بن عمروبن عوف بن الخزرج الاشهلی الانصاری . طبرانی ، در کتاب الاصابة فی ت...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن خزیمه . مکنی به ابی خزیمه صحابی انصاریست . ابن عبدالبراو را غیر از ابوخزیمةبن اوس بن زیدبن اصرم ... انصاری ، متوفی در...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن خفاف بن ایمأبن رخصة الغفاری . بخاری گوید صحابیست . رجوع به کتاب الأصابة چ مصر ج 1 ص 291 شود.
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن خلیفه مکنی به ابوالعلا. محدث است . عسقلانی در لسان المیزان آرد که ابو حاتم مختصراً از او ذکر کند و من حدیثی از اود...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن الذهلی . شاعری است عرب که از شعر او در الحماسه آمده است . او راست :قومی هُم ْ قتلوا اُمیم َ اخی فاذا رمیت یصیبنی سه...
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن راشد الناجی . ابوالحسن مدائنی و سیف بن عمر او را در زمره ٔ آنانکه درک خدمت رسول کرده لیکن در خلافت عثمان اسلام آ...