اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حایل

نویسه گردانی: ḤAYL
حایل . [ ی ِ ] (اِخ ) حفصی گوید: موضعی به یمامة است از بنی نمیر و بنی حمان از بنی کعب بن سعدبن زید مناةبن تمیم . و دیگران گفته اند: حایل در سرزمین یمامة از آن بنی قشیر است ، و آن وادیی است که ابتداء آن دهناء است . ابوزیاد گفته است حایل موضعی است میان سرزمین یمامه و باهلة، و آن سرزمین بزرگی است نزدیک سوفة و آن قطعه معروف است . (معجم البلدان ج 3 ص 205).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
حایل . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) رجوع به حائل شود.
حایل . [ ی ِ ] (اِخ ) (چشمه ٔ...) ابوعبیده و ابوزیاد گویند: چشمه ٔ آبی است در بطن مروت در سرزمین یربوع . ابوعبیدة گوید : اذا قطعن حائلاً و المرو...
حایل . [ ی ِ ] (اِخ ) ابن کلبی گوید: وادیی است میان دو کوه بنی طیی ٔ. امروءالقیس گوید : ابت اجاءٌ ان تسلم العام ربهافمن شاء فلینهض لها من ...
حرف حایل . [ ح َ ف ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الف تأسیس . رجوع به حرف دخیل شود.
حائل . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از حول و حیل . || متغیراللون . || شتربچه ٔ ماده همینکه از شکم مادر آماده برآمده باشد، و نر را سقب گوی...
حائل . [ ءِ ] (اِخ ) موضعی است به نجد. || موضعی است میان دو کوه .
هایل . [ ی ِ ] (ع ص ) هائل . ترسناک . رجوع به هائل شود.
حائل /hā'(y)el/ (ا. ع.) مانع و حجاب میان دو چیز؛ هرچه میان دو چیز واقع شود. فرهنگ فارسی عمید. /////////////////////////////////// میان عاشِق و مَعشوق ...
هائل . [ ءِ ] (ع ص ) ترساننده . هول هائل ، تأکید است . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). هولناک و شدید و ترساننده ،مشتق از هول . (غیاث اللغات )...
ام حائل . [ اُم ْ م ِ ءِ ] (ع اِ مرکب ) ناقه . (المرصع). || مادر بچه ٔ نوزاد. (یادداشت مؤلف ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.