اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حب

نویسه گردانی: ḤB
حب . [ ح َب ب ] (اِخ ) قلعه ایست بنام ، در سرزمین یمن از اعمال سیا و آنرا کوره ایست که «الحبیة» نامند. ابن ابی الدمینة گوید: کوهی است از جهت حضرموت . و قلعه ٔ آنجا را نیز بهمین نام خوانند. صاحب ابرجة گوید: کوهی است بناحیه ٔ بغداد. (معجم البلدان ). || حب قلعه ایست از آن بلقیس .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حب الحنظل . [ ح َب ْ بُل ْ ح َ ظَ ] (ع اِ مرکب ) هبیده .
حب البطیخ . [ ح َب ْ بُل ْ ب ِطْ طی ] (ع اِ مرکب ) تخمه ٔ خربزه . تخم خربزه . بزرالبطیخ .
حب البرکة. [ ح َب ْ بُل ْ ب َ رَ ک َ ] (ع اِ مرکب ) ۞ نام دانه ای کوچک و سیاه است . (دزی ج 1 ص 240).
حب الاترج . [ ح َب ْ بُل ْ اُ رُ ] (ع اِ مرکب ) ۞ تخم ترنج . هسته ٔ ترنج .
حب مشرقی . [ ح َب ْ ب ِم َ رِ ] (اِ مرکب ) حبی است خرافی که گمان کنند خاصیت آن بزرگ و فربی کردن پستانهای خرد است . ۞ و شاید حب السمنة و ...
حب الخطائی . [ ح َب ْ بُل ْ خ َ ] (ع اِ مرکب ) کرچک هندی . حب سلاطین . دند. (اختیارات بدیعی ). صاحب اختیارات بدیعی در دند گوید: و آن سه نوع ...
حب رسول ا. [ ح ِب ْ ب ُ رَ لِل ْ لاه ] (اِخ ) لقب زیدبن حارثة است . رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 16 و حب الرسول شود.
حب خیزران . [ ح َب ْ ب ِ خ َ زَ ] (ع اِ مرکب ) حبی است نافع خنازیر را فیقرا، ایارج ، هر یک سه درم ، نماریقون دودرم ونیم ، انزروت چهاردرم ، ترب...
حب سلاطین . [ ح َب ْ ب ِ س َ ] (اِ مرکب ) رجوع به حب السلاطین و دند شود.
حب قوقایا. [ ح َب ْب ِ ] (اِ مرکب ) یا حب القوقایا. حب جالینوس . صاحب تحفه گوید: حب قوقایا خلطهای غلیظ لزج را دفع کند و صداع و سدر و دوار را ن...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۷ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.