اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حبیب

نویسه گردانی: ḤBYB
حبیب . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) دوست . (ترجمان جرجانی ). محبوب . محب . دوستدار. دوستگان . مقابل بغیض . ج ، احباب ، احباء،احبه : الکاسب حبیب اﷲ؛ کاسب حبیب خداست :
در خمار می دوشینم ای نیک حبیب
خون انگور دو سالیم بفرموده طبیب .

منوچهری .


غم نیست زخم خورده ٔ راه خدای را
دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا.

سعدی .


بسودای خامان ز جان منفعل ۞
بذکر حبیب از جهان مشتعل .

سعدی .


بخور هرچه آید ز دست حبیب
نه بیمار داناتر است از طبیب .

سعدی .


دلم نماند ز بس چون حبیب هرساعت
که در دودیده یاقوت بار برگردد.

سعدی .


خوشا و خرما وقت حبیبان
ببوی صبح و بانگ عندلیبان

سعدی .


سرای دشمنان آن به که بینند
حبیبان روی بر روی حبیبان .

سعدی .


حبیب آنجا که دستی برفشاند
محب ار سر بیفشاندبخیل است .

سعدی .


چو با حبیب نشینی و باده پیمائی
بیاد آر محبان بادپیما را.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بشار کندی . شیخ طوسی او را یک مرتبه در عداد اصحاب باقر(ع ) شمرده و دگر بار در عداد اصحاب صادق (ع ) آورده ، گوید: مولا...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بشر [ یا بسر یا بشیر ]. در برخی نسخه های رجال شیخ او را در عداد اصحاب صادق (ع ) شمرده . در جامع الرواةگوید: حسین بن ال...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بعیص . ابن کلبی او را بدین نام خوانده است . رجوع به حبیب بن حبیب بن مروان شود. (الاصابة ج 1 ص 319).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بهریز مطران موصلی . منجمی ایرانی است . و صاحب تألیفاتی در این صناعت . ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه (چ ساخائو ص...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بیعة الثقفی . صحابی است و او در محاربة جسر (جنگ پل ) به درجه ٔ شهادت رسید. (قاموس الاعلام ترکی ).
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ترکه .صاحب تاریخ سیستان در تحت عنوان : آمدن سیف بن عثمان الطارابی و حضین بن محمد القوسی به سیستان گوید: و حفص ب...
حبیب . [ ح ُب َ ] (اِخ ) ابن تمیم المجاشعی . شاعری است از عرب .
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن تیم . صحابی است . ذهبی او را به عنوان مستدرک برای کتب سابقین بر خود یاد کرده لیکن استدراک او بیجا است و این مرد...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن تیم انصاری . ابن ابی حاتم گوید: اُحد را دریافته . گویا همان حبیب بن زیدبن تیم باشد. بدان کلمه رجوع شود. (الاصابة ج...
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن ثابت . رجوع به حبیب بن ابی ثابت شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۳۴ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.