اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حجر

نویسه گردانی: ḤJR
حجر. [ ح َ ] (اِخ ) کوهی است در بلاد غطفان . (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۶ ثانیه
حجر علی . [ ح َ ج َ رِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مصحف حجر عسلی است .
حجر صرف . [ ح َ ج َ رِ ص َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حجرالصرف شود.
حجر زیبق . [ ح َ ج َ رِ زَ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالرمل . حجر زنجفر مخلوق . رجوع به حجرالزیبق شود.
حجر شفاف . [ ح َ ج َ رِ ش َف ْ فا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حجر الشفاف . ابن البیطار در مفردات گوید: هو اسم ٌ لحجرالقیشور و یذکر فی حرف القاف . ر...
حجر عسلی . [ ح َ ج َ رِ ع َ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ سنگی است چون بسایند رطوبت آن بغایت شیرین بود و بقوه ٔ شادنه بود و منفعت وی ما...
حجر فطور. [ ح َ ج َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی است بکف دریامانند، بر سر آب افتد، در کاغذ نوشته نهند کتابت ازو ببرد، و نقره را بخود درک...
حجر عدوی . [ ح ُ رِ ع َ ] (اِخ ) ابوموسی او را در ذیل یادکرده و از طریق ترمذی از حکم بن حجل از حجر عدوی روایتی از پیغمبر آورده است ، پس صحا...
حجر عاجی . [ ح َ ج َ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگ جراحت نیز خوانند، رفتن خون بازدارد. (نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی ). و این همان حجر اعرابی ...
حجر طرار. [ ح َ ج َ رِ طَرْ را ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حجر مشقق . رجوع بحجر مشقق شود.
حجر قبطی . [ ح َ ج َ رِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشنان القصارین . آونة. سنگ گازران . موروقیتس ۞ . غالاکسوس ۞ . بلغت مصری آونة نامند و آن...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۸ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.