حجر حبشی . [ ح َ ج َ رِ ح َ ب َ ] (ترکیب  وصفی ، اِمرکب ) سنگ  یاسم  
 ۞ . سنگی  است  شبیه  بزبرجد و تیره  و گویند نوعی  از زبرجد است  و از بلاد حبشه  خیزد، و سائیده ٔ او سفیدرنگ  میشود. گرم  وبسیار تند و منقی  و جالی  و جهت  ازاله ٔ آثار قریب  العهد و بیاض  و انتشار بدون  ورم  و ظفره  نافع است . (تحفه ٔ حکیم  مؤمن ). و صاحب  اختیارات  بدیعی  گوید: دیسقوریدوس  گوید این  سنگ  سبز باشد و صاحب  منهاج  گوید که  بزردی  زند و جالینوس  گوید مانند یشب  بود و چون  بسایند مانند شیر از وی  بیرون  آید و زبان  را بگزد و شب کوری  و ورم  چشم  و درد قرحه ٔ آن  زایل  کند و ناخنه  و تاریکی ببرد و مؤلف  گوید بپارسی  آنرا سنگ  یاسم  خوانند -انتهی . و حمداﷲ مستوفی  در نزهة القلوب  آرد: سنگی  زردرنگ  است  و چون  به  آب  بسایند سفیدی  دهد مانند شیر و طعمش  تیز باشد و در اوجاع  چشم  مفید بود. و غشاوه ٔ چشم  پاک  کند و ریشها را صحت  دهد و در ملک  حبش  باشد -انتهی . و در مفردات  ابن البیطار آمده : قال  دیسقوریدوس  فی الخامسة، هو صنف  من  الحجارة، یکون  ببلاد الحبشة، لونه  الی  الخضرة، ما هو شبیه  بالحجر الذی  یقال  له  یشب  (طبق نسخه ٔ لکلرک ، و در متن  عربی  چاپ  مصر: هو شبیه  بالحجر الذی  یقال  له  لتنشیش ) و هو صنف  من  الزبرجد. اذا حک هذا الحجر صار لونه  بلون  اللبن ، یلذع  اللسان  لذعاً شدیداً و له  قوة منقیة و قد یجلو ظلمة البصر. [ قال  ] جالینوس  فی التاسعة: هو شبیه  بالیشب  و محکه  لذاع  شدیداً و لذلک  انما یستعمل  فی  المواضع المحتاجة الی  الجلاء و التنقیة. و در آنندراج  حجر الحبشی  آمده  است .