اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حجول

نویسه گردانی: ḤJWL
حجول . [ ح ُ ] (ع مص ) فروشدن چشم بمغاک . (از منتهی الارب ). گود افتادن چشم .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
حجول . [ ح َ ] (ع ص ) دور. بعید. (منتهی الارب ).
حجول . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حجل . (منتهی الارب ).
هجول . [ هََ ] (ع ص ) زن فراخ فرج . || زن تباهکار. (منتهی الارب ). المراءة البغی . (اقرب الموارد).
هجول . [ هَُ ] (ع ص ) روان : دموع هجول ؛ اشک روان . (منتهی الارب ).
هجول . [ هَُ ] (ع اِ) ج ِ هجل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
هجول . [ هَُ ] (اِخ ) کوهی است در حجاز که در یک نقطه با اخشبان تلاقی نماید. (معجم البلدان ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.