حداد
نویسه گردانی:
ḤDʼD
حداد. [ ح ِ ] (ع مص ) ترک زینت زن که شوهر او وفات کرده . (اقرب الموارد). جامه ٔ سوک پوشیدن زن در عزا و سوگواری شوی . سوک داشتن زن بر مرده . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (مهذب الاسماء). جامه ٔ ماتم پوشیدن : تا آنگاه که عده ٔ زن منقضی نشده مکلف بحداد است . || (ص اِ) جامه های سیاه و کبود که در سوک پوشند. (اقرب الموارد). جامه ٔ سوک . (مهذب الاسماء). رنگینی جامه های ماتم چون سیاه و کبود : از چه رهگذر است که لباس حداد در بر گرفته اید؟ (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران 1272 ص 455). شب خود جامه ٔ حداد بر سر دارد و گریبانی چاک از دو طرف در بر. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ، چ طهران ص 451). زنان ایامی همه جامه ٔ حداد در بر و بفجع و شیون اندر. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ طهران ص 454). || ج ِ حدید؛ السنة حداد و سیوف حداد. (منتهی الارب ). چیزهای تیز.
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
حداد /haddād/ معنی ۱. آهنگر. ۲. آهنفروش. ۳. دربان. ۴. زندانبان. فرهنگ فارسی عمید ////////////////////////////////////////////////////. ببرد در طلب وص...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) نجیب بن سلیمان . ازنویسندگان معروف معاصر عرب (1867- 1899م .) وی در بیروت متولد شد. و به خال خویش ابراهیم و خلیل ا...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) مصری . ابوالحسن علی بن محمد. او راست : حدیقةالمنادمة در چهل جلد، که در 1040 ق بپایان رسید. (هدیة العارفین ج 1 ص 755).
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) قرطبی ، حسن بن ایوب انصاری مالکی . متوفی 425 هَ . ق . او راست : مسائل ابوبکربن زرب در چهار جزء. (هدیة العارفین ج 1 ص ...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) شیخ سلیمان ساکن اسکندریة و تا سنه ٔ 1891 م . زنده بوده است . او راست : قلادة العصر که دیوان اوست چاپ اسکندریة 1891 م...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) سلیم امین . معلم دو مدرسه ٔ «المحاسبة و التجارة» عالی و متوسط در مصر. او راست : 1- تمرینات علی المحاسبة التجاریة و المال...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) حسینی . شیخ محمدبن خلف . او راست : ارشادالاخوان ، شرح «هدایة الصبیان فی تجوید القرآن » تألیف شیخ سعیدبن نبهان ، مصر...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) حسینی ، عبداﷲ. رجوع به ابن علوی الحدادی در ذیل لغت نامه شود.
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) (جرجی ...) ابن موسی شاعر و نویسنده ٔ مسیحی عرب متولد زحله (سوریة) است . وی روزنامه ٔ «عصر جدید» را دردمشق چهار سال م...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) جبرائیل افندی . او راست : تاریخ الحرب السودانیة، که در روزنامه «اللطائف » بتدریج منتشر و سپس بصورت کتابی آنرا تمام ...