اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حداد

نویسه گردانی: ḤDʼD
حداد. [ ح َدْ دا ] (ع ص ، اِ) دربان . دروان . (مهذب الاسماء). بواب : لایقاس الملائکة بالحدادین . (ابوبکربن ابی قحافة). ۞ حاجب . دربان . (ناظم الاطباء) || زندانبان . بندیوان . سجان . (اقرب الموارد). ج ، حدادون و حدادین . || آهنگر. قین . (منتهی الارب ).نسبت است به بیع و شراء و عمل حدید. (سمعانی ). بائعالحدید و معالج آن . (اقرب الموارد). || زَرّاد. (اقرب الموارد) (از لسان العرب ) :
نبینی که پولاد را چون ببرد
چو صنعت پذیرد ز حداد سوهان .

ناصرخسرو.


کرده ٔ قصار پس عقوبت حداد
این مثل است آن اولیای صفاهان .

خاقانی .


|| مقابل تعزیر. حدزن . حدزننده . (ناظم الاطباء). حدراننده . ج ، حدادون و حدادین . || خَمّار. (تاج العروس ). می فروش .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حداد. [ ح َدْ دا] (اِخ ) اسکندرانی . ظافربن القاسم بن منصوربن عبداﷲبن خلف الجذامی الاسکندرانی معروف به حداد شاعر ادیب . حافظ سلفی و گروهی ا...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) اصفهانی ابوالفضل حمدبن احمد. مافروخی او را در عداد محدثان اصفهان شمرده است . (محاسن اصفهان ، صص 30-31). و در ترجمه ٔ...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) امین بن سلیمان برادر نجیب حداد لبنانی است . (1870-1912م ). او راست : منتخبات امین الحداد چ اسکندریه ، 1913م . (معجم ...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) بصری .حسن بن احمد قاضی شافعی . مکنی به ابومحمد. او راست : کتاب ادب القاضی . والشهادات . وی در 380هَ . ق . درگذشت . و ...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) جبرائیل افندی . او راست : تاریخ الحرب السودانیة، که در روزنامه «اللطائف » بتدریج منتشر و سپس بصورت کتابی آنرا تمام ...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) (جرجی ...) ابن موسی شاعر و نویسنده ٔ مسیحی عرب متولد زحله (سوریة) است . وی روزنامه ٔ «عصر جدید» را دردمشق چهار سال م...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) حسینی ، عبداﷲ. رجوع به ابن علوی الحدادی در ذیل لغت نامه شود.
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) حسینی . شیخ محمدبن خلف . او راست : ارشادالاخوان ، شرح «هدایة الصبیان فی تجوید القرآن » تألیف شیخ سعیدبن نبهان ، مصر...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) سلیم امین . معلم دو مدرسه ٔ «المحاسبة و التجارة» عالی و متوسط در مصر. او راست : 1- تمرینات علی المحاسبة التجاریة و المال...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) شیخ سلیمان ساکن اسکندریة و تا سنه ٔ 1891 م . زنده بوده است . او راست : قلادة العصر که دیوان اوست چاپ اسکندریة 1891 م...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.