اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حداد

نویسه گردانی: ḤDʼD
حداد. [ ح َدْ دا] (اِخ ) اسکندرانی . ظافربن القاسم بن منصوربن عبداﷲبن خلف الجذامی الاسکندرانی معروف به حداد شاعر ادیب . حافظ سلفی و گروهی از اعیان از وی روایت کنند. وفات او بمصر در محرم سال (529هَ . ق .) بود، و از اوست :
حکم العیون علی القلوب یجوز
و دواؤها من دائهن عزیز
کم نظرة نالت بطرف ذابل
ما لاینال الذابل المهزوز
فحذار من تلک اللواحظ غیرة
فالسحر بین جفونها مکنوز.
و آنگاه که از مصر بمهدیة توجه کرد، اظهار شوق را به ابی الصلت امیةبن عبدالعزیز اندلسی نوشت :
ألا هل لدائی من فراقک افراق ُ
هو السم لکن لی لقاؤک دریاق ُ.

(معجم الادباء ج 4صص 278-280).


احوال او در وفیات الاعیان ابن خلکان یاد شده و وی در مصر وفات یافته است . دیوان شعراو در دست است . (الاعلام زرکلی ج 2 ص 454) (الذریعه ج 9 ص 233) (هدیة العارفین ج 1 ص 434).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) قرطبی ، حسن بن ایوب انصاری مالکی . متوفی 425 هَ . ق . او راست : مسائل ابوبکربن زرب در چهار جزء. (هدیة العارفین ج 1 ص ...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) مصری . ابوالحسن علی بن محمد. او راست : حدیقةالمنادمة در چهل جلد، که در 1040 ق بپایان رسید. (هدیة العارفین ج 1 ص 755).
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) نجیب بن سلیمان . ازنویسندگان معروف معاصر عرب (1867- 1899م .) وی در بیروت متولد شد. و به خال خویش ابراهیم و خلیل ا...
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) نیکولا (نقولا). رجوع به نیکولا حداد شود.
حداد. [ ح َدْ دا ] (اِخ ) یمنی . سیدعبداﷲبن علوی المهاجر العریفی التربمی الحسینی (1044-1132ق ) او راست : اتحاف السائل در ادب . تثبیت الفؤاد. ...
حداد /haddād/ معنی ۱. آهنگر. ۲. آهن‌فروش. ۳. دربان. ۴. زندانبان. فرهنگ فارسی عمید ////////////////////////////////////////////////////. ببرد در طلب وص...
جرجی حداد. [ ج ُ ح َدْ دا ] (اِخ ) ابن موسی حداد. از شعرای سوریه بود و در نویسندگی شهرت داشت .وی پس از تکمیل تحصیلات در مدرسه ٔ رومی ارتدکس...
حسن حداد. [ ح َ س َ ن ِ ح َدْ دا ] (اِخ ) ابن عقیل عمانی . رجوع به عمانی روضات الجنات ص 168 شود.
حسن حداد. [ ح َ س َ ن ِ ح َدْ دا ] (اِخ ) ابن ایوب قرطبی بن محمدبن ایوب انصاری ،مکنی به ابوعلی مالکی . درگذشته ٔ 425 هَ . ق . او راست : «مسائ...
علی حداد. [ ع َ ی ِ ح َدْ دا ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن عنبسه ٔ حداد عسکری ، مکنّی به ابوالحسن . از علمای قرن چهارم هجری بود و از جمله شاگر...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.