حراف
نویسه گردانی:
ḤRʼF
حراف . [ ح ِ ] (ع مص ) محارفة. رجوع به محارفة شود.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حراف . [ ح َرْ را ] (از ع ، ص ) در تداول فارسی زبانان ، تیززبان . طلیق اللسان . فصیح . گویا از کلمه ٔ حرف عربی که در تداول فارسی بمعنی سخن است ...