اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حران

نویسه گردانی: ḤRʼN
حران . [ ح َرْ را ] (اِخ ) ۞ هاران . یاقوت گوید: شاید فَعّال یعنی صیغه ٔ مبالغه باشد از حَرَن َ الفرس ، آنگاه که نافرمانی کند و باشد که فَعْلان بود از حَرّ، به معنی عطشان . و اصل آن از حَرّ است . و امراءة حَرّی ̍، و هو حَرّان یَرّان در کلام عرب آمده است . و نسبت به حران حَرْنانی است یعنی بعد از راء ساکنه نونی است بر غیر قیاس ، چنانکه گویند منانی در نسبت به مانی ، در صورتی که قیاس مانوی و حرانی است ، و عامه نیز بر طبق قیاس گویند. بطلمیوس گوید: طول حران هفتادودو درجه و سی دقیقه و عرض آن بیست وهفت درجه و سی دقیقه است و در اقلیم چهارم باشد و طالع آن قوس است و آنرا در عواء به نه درجه شرکت است و تمام نسر واقع او راست . و نیز همه ٔ بنات نعش زیر سیزده درجه از سرطان که مقابل آن مثل آن از جدی باشد که بیت ملک اوست ، و مثل آن از حمل که بیت عاقبت اوست و مثل آن از میزان ... و ابوعون در زیج خود آرد: طول حران هفتادوهفت درجه و عرض آن سی وهفت درجه است . و آن شهری عظیم است از جزیره ٔ اقور، و آن قصبه ٔ دیار مُضر است ، و میان آن و رها یک روز، و تا رقة دو روز راه است . و بر راه موصل و شام و روم واقع است . و گفته اند نام او مأخوذ از هاران اسم برادر ابراهیم (ع ) است ، چه اول کس که این شهر بنیاد کرده او بود، سپس نام او را تعریب کرده حران گفته اند. و بعضی گفته اند حران نخستین شهری است که پس از طوفان پی افکندند و آن شهر جای صابئة بود و صابئة همان حرانیان باشند که اصحاب کتب ملل و نحل ذکر آنان را در کتب خود آرند. و مفسرین گویند که مراد از قول خدای تعالی «انی مهاجر الی ربی » (قرآن 26/29)، حران باشد. و هم در آیه ٔ «و نجیناه و لوطاً الی الارض التی بارکنا فیها للعالمین » (قرآن 71/21)، مقصود حران است . و سدیف بن میمون گوید:
قد کنت احسبنی جلداً فضعضعنی
قبر بحران فیه عصمةالدین .
و منظور او از قبر حران ، قبر ابراهیم بن الامام محمدبن علی بن عبداﷲبن عباس است که مردان محمد او رابه حران به زندان داشتند، تا پس از دو ماه به طاعون درگذشت . و بعضی گفته اند که وی را بکشتند و این به سال 232 هَ . ق . بود. یاقوت گوید: روایت کرد مرا ابوالحسن علی بن محمدبن احمد السرخسی النحوی از ابن النبیه شاعر مصری که گفت وقتی در رکاب ملک الاشرف بن العادل بن ایوب ، به روزی سخت گرم از پشت حران از گورستانی میگذشتیم ، و در این قبرستان سنگهائی افراشته بود که گفتی کسانی را بپای داشته اند، اشرف گفت این مکان به چه چیز ماننده است ؟ من ارتجالاً گفتم :
هواء حرانکم غلیظ
مکدر مفرطالحراره
کأن اجداثها جحیم
وقودها الناس و الحجاره .
و این شهر را مسلمانان به دست عیاض بن غنم در خلافت عمر مفتوح داشتند. و عیاض پیش از رها بدانجا شده بود. مقدمان شهر بیرون شدند و گفتند ما را از شما امتناعی نباشد لکن آن خواهیم که شما نخست به رها روید وهر قرار که با اهل رها نهادید ما نیز آنرا پذرفتار باشیم . و مسلمانان چنان کردند و به رها شدند و با آنان بدانسان که در شرح رها گفتیم صلح کردند و مردم حران نیز همان صلح را قبول کردند. و رها را کتاب تاریخی است . (معجم البلدان ). و صاحب حدود العالم گوید: حران شهری است [ از جزیره ] آبشان اندک و اندر وی صابئانند بسیار - انتهی . سامی آرد: نام شهری قدیم و مشهور است در جزیره و در 35کیلومتری از جنوب اورفه بر نهر جلاب واقع گشته و امروز بشکل قریه ٔ خرابی دیده میشود. اینجا هجرتگاه اولی حضرت ابراهیم از ارض بابل بوده و از اینجا به زمین کنعان درآمده است . در دوره ٔ رومیان نیز شهر از بلاد معمور بوده . مورخان رومی این مکان را بنام «کارائه » ۞ ذکر میکنند و مرکز صابئیان بوده است . بتخانه ها و عبادتگاههای بزرگ ایشان در این مکان دیده میشد ۞ و در اوائل دوره ٔ اسلام معمور و آباد بود و جمعی از مشاهیر دانشمندان از این شهر برخاسته وبرخی از حکما و اطباء آن صابئی بوده اند. اکثر مترجمان کتب حکمی و طبی عرب از اهالی حران بشمار میروند. مستوفی گوید: بروایتی سر حسین بن علی (ع ) در حران دفن شده است . (تاریخ گزیده ص 203). تاریخ این شهر را عروةبن حسین بن ابی معشر حرانی بساخت . (سمعانی ) (تاج العروس ). و در قاموس کتاب مقدس بعنوان هاران یاد شده است . شهر حران همانست که نزد رومیان کاره ۞ نامیده میشد و بعد از تسلط اسکندر یکی از مراکز مهم فرهنگ یونانی و ادبیات آرامی بوده است و پس از انتشار دین مسیح اکثر مردم این شهر به آئین بت پرستی قدیم وفادار ماندند و حتی پس از انتشار اسلام نیز کیش ستاره پرستی را نگاه داشتند. حرانیان از قدیم به ریاضیات و نجوم و فلسفه توجه داشته اند. (تاریخ علوم عقلی تألیف صفا ج 1 ص 10). حران در عهد بنی امیه یکی از مراکز ضرب سکه بوده است . (النقود العربیة ص 45). و رجوع به احکام حسبة ص 81 و تتمه ٔ صوان الحکمة ص 16و تاریخ غازانی ص 145 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حران . [ ح َرْ را ] (اِخ ) نام دهی است به حَلب .
حران یران . [ ح َرْ را ی َرْ را ] (ع ص مرکب ، از اتباع ) حران یران از اتباع است . (مهذب الاسماء) (معجم البلدان ). رجوع به حَرّان شود.
عده‌ای از ستاره پرستان اهل حران، از ترس خلیفه مسلمین که با آنان اتمام حجت کرده بود خود را به دلیل اغماضی که قرآن نست به صائین روا داشته بود صابئی خوان...
حران الصغری . [ ح َرْ را نُص ْ ص ُ را ] (اِخ ) نام قریه ای از بنی عامر به بحرین .
حران الکبری . [ ح َرْ را نُل ْ ک ُ را ] (اِخ ) نام قریه ای از بنی عامر به بحرین .
جنگ حران یا جنگ کارهه در منطقه‌ای در شمال بین‌النهرین بین اورفه و راس‌العین بین سپاه شاهنشاهی اشکانی و جمهوری روم رخ داد. در ۶ مه سال ۵۳ پیش از میلاد ...
هران . [ هَِ ] (اِخ ) قلعه ای است به دمار از یمن . (منتهی الارب ). از دزهای دمار است در یمن . (معجم البلدان ).
هران . [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خروسلو بخش گرمی شهرستان اردبیل که در 14 هزارگزی باختر گرمی و یکهزارگزی راه شوسه ٔ گرمی واقع و دار...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.