اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حرب

نویسه گردانی: ḤRB
حرب . [ ح َ ](اِخ ) ابن محمد الحقوری الهروی ، مکنی به ابوالحرث حقوری . از معاریف خراسان و مشاهیر فضلا بوده است ، شعرش از شِعری ̍ درگذشته و فضلش بساط هنر عنصری درنوشته ، در قصیده ای میگوید و جواب و سؤال را رعایت میکند:
گفتم این گه گه نمودن روی جباری بود
گفت قدر مرد اندر خویشتن داری بود
گفتم این خواری چه باید کی پرستم مر ترا
گفت هر کو بت پرستد ازدر خواری بود
گفتم آن زلفین تاری زاستر بر زآن دو رخ
گفت مه را روشنی اندر شب تاری بود
گفتم ای مه راست گوئی ماه را مانی همی
گفت مه رادور خط از مشک تاتاری بود
گفتم این بازیگری با هر کسی چندین چراست
گفت بازیگر بُوَد کودک چو بازاری بود
گفتم آسانی و ناز از من ربود این عشق تو
گفت عشق نیکوان با رنج و دشواری بود.
رباعی :
تا بر گل تو نگشت پیدا عنبر
از مشک زره نبود، وز سیم سپر
تا روی تو و لب تو ننمود اثر
از لاله نمک که دید، وز پسته شکر.

(لباب الالباب چ 1 ج 2 صص 60-61).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سمّاک بن حرب ابو مغیره الکوفی، از پیروان و روایان حدیث از پیامبر اسلام از مردم کوفه بود. 80 صحابی پیامبر را درک کرد ولی گمنام ماند و محمد ابن اسماعیل ...
طلعت بک حرب . [ طَ ع َ ب َ ح َ ] (اِخ ) محمد. از نویسندگان معاصر مصر است . (معجم المطبوعات ج 2).
هرب . [ هََ رَ ] (ع مص ) گریختن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ). فرار. (اقرب الموارد) : هرکه با تو بجنگ گشت دچاربا ظف...
هرب . [ هَُ ] (ع اِ) پیه تنک بالای شکنبه و روده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). چادر پیه . (یادداشت به خط مؤلف ). ثرب . رجوع به چادر پیه ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.