اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حربه

نویسه گردانی: ḤRBH
حربه . [ ح َ ب َ ] (ع اِ) حَربة. آلت جنگ . (منتهی الارب ). سلاح . آلت حرب . || چوب دستی . (منتهی الارب ). || تازیانه . || نیم نیزه . (زمخشری ). نیزه ٔکوتاه . (دهار). || کارد. (غیاث ). دشنه . خنجر. ج ، حِراب . (منتهی الارب ) : این جا شمشیر و حربه و سنگ است . (تاریخ بیهقی ص 112). و بسیار جراحتها یافت از سنگ و از حربه . (تاریخ بیهقی ص 461).
بطوع خدمت شمشیر و حربه ٔ تو کنند
اگر شوند ز گردون مخیر آتش و آب .

مسعودسعد.


چرخ پندارم آتشین حربه ست
که مرازار کشت نتوانست .

مسعودسعد.


قصاب چه آری ز پی کشتن ماهی
خود کشته شود ماهی بی حربه ٔ قصاب .

خاقانی .


واحزنا گفته ام بشاهد حربا
زین گله ٔ حربه ٔ جفای صفاهان .

خاقانی .


بود بهنگام زخم در صف میدان جنگ
حربه ٔ هندی او حرمت تیغ یمان .

خاقانی .


با حربه ٔ مرگ اگر ستیزند
افتند چنانکه برنخیزند.

نظامی .


گر آنگه میزدی یک حربه چون میغ
چو صبح اکنون دودستی میزنی تیغ.

نظامی .


بر دیو شهاب حربه رانده
لاحول ولا ز دور خوانده .

نظامی .


دزدان دو گروهند، جمعی در صحراها با تیر و کمان ، برخی با حربه و کمند. (مجالس سعدی ص 21).
دیگر از حربه ٔ خونخوار اجل نندیشم
که نه از غمزه ٔ خونریز تو بی باکتر است .

سعدی .


|| نام روز جمعه . || (اِمص ) نیزه زنی . || فساد دین . || سلب مال کسی . (منتهی الارب ). ج ، حربات . || (اِخ ) الحربة، نام حربه ای است که نجاشی ملک حبش رسول اکرم (ص ) را هدیه فرستاد. رجوع به حربه ٔ نجاشی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
حربه . [ ] (ع اِ) در فهرست مخزن الادویة این صورت را آورده و به آن معنی بوعجیدیطوس ودر بعض کتب عجیدیطوس داده اند و در مخزن الادویه «حربت ...
این واژه در عربی به معنی دشنه، کارد، خنجر، نیزه ی کوتاه و سرنیزه است؛ و به صورت جمع یعنی حراب به معنی نیزه زنی، بد دینی، گرفتن مال کسی و نیز روز جمعه ...
حربه ٔ عنزة. [ح َ ب َ ی ِ ع َ زَ ] (اِخ ) رجوع به حربه ٔ نجاشی شود.
حربه ٔ نجاشی . [ ح َ ب َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) یا الحربة. حربه ای است که نجاشی پادشاه حبشه برای پیغمبر هدیه فرستاد و آنرا به نمازهای عید پیشاپیش ...
حربه بر دوش . [ ح َ ب َ / ب ِ ب َ] (ص مرکب ) که حربه بر دوش دارد. مسلح : میباش چو خارحربه بر دوش تا خرمن گل کشی در آغوش .نظامی .
حربه ٔ پیغمبر. [ ح َب َ ی ِ پ َ غ َ ب َ ] (اِخ ) رجوع به حربه ٔ نجاشی شود.
حربة. [ ح ُ ب َ ] (ع اِ) خنوری است مانند جوال و غراره و توشه دان شبان . (منتهی الارب ). جوال و توشه دان شبان .
حربة. [ ح ِ ب َ ] (ع اِ) هیأت کارزار. (منتهی الارب ).
حربة. [ ح َ رَ ب َ ] (ع اِ) یکی حَرَب . (منتهی الارب ).
حربة. [ ح َ ب َ] (ع اِ) نوعی از ثوانی نجوم . رجوع به ثوانی شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.