حرشاء
نویسه گردانی:
ḤRŠAʼ
حرشاء. [ ح َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث اَحْرَش . مار درشت پوست . (مهذب الاسماء). || ارضین حرشاء؛ زمینهای درشت . زمینهای سنگلاخ و ناهموار.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
انجره ٔ حرشاء. [ اَ ج ُ رَ / رِ ی ِ ح َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اذن الفار. (از دزی ج 1 ص 40) ۞ . انجره ٔ سودا. حشیشة الزجاج . (یادداشت مؤلف ). ...
حرشا. [ ح َ ] (ع اِ) ۞ حَرثا (با ثاء مثلثة). حَرشاء. حرشانه . خردل بری . قجی . نباتیست همچون سپندان . (مهذب الاسماء). خردل البر. حریشه . ظفرقطو...
حرشا. [ ](اِخ ) یکی از اجداد کسانی که به بابل مراجعت نمودند. (عزرا 2:52 نحمیا 7:54) (قاموس کتاب مقدس ص 315).