اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حریصی

نویسه گردانی: ḤRYṢY
حریصی . [ ح َ ] (حامص ) چگونگی و صفت و حالت حریص . حرص . شره . ولع :
علما را که همی علم فروشند ببین
به ربایش چو عقاب و به حریصی چو گراز.

ناصرخسرو.


از حریصی کار دنیا می نپردازی به دین
خانه بس تنگست و تاری می نبینی راه در.

ناصرخسرو.


آن دگر بهر ترهب در کنشت
و آن دگر بهر حریصی سوی کشت .

مولوی .


از حریصی گدای ره باشی
باش قانع که پادشه باشی .

مکتبی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
حریصی . [ ح َ ] (ص نسبی ) منسوب است به جدی از اجداد موسوم به حریص . (سمعانی ).
حریثی . [ ح ُ رَ ] (ص نسبی ) نسبت است به جدی حریث نام . (سمعانی ).
حریثی . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) جعفربن عون کوفی ، مکنی به ابوعون است . و منسوب به جد خود جعفربن عمربن حریث مخزومی است . از اعمش و ابوحنیفه و دیگ...
حریثی . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) طاهربن ابی علی فقیه ، مکنی به ابواللیث محتب است . منسوب به جد خود حریث است . ابوکامل بصری او را یاد کرده است . (س...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.