اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن

نویسه گردانی: ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی بکر سکاکینی . پدرش فاضل و شیعی بی غلو بود و خودش در رفض غلو کردو قاضی شرف الدین او را به جرم سب شیخین تکفیر کرد وبه حکم این قاضی در سوق الخیل گردن حسن را زدند (11 جمادی اول سال 744 هَ . ق .). (دررالکامنة ج 2 ص 34).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدحسین نائنی . رجوع به حسن نیستانکی شود.
حسن . [ ح َ س َ ](اِخ ) ابن محمد حلال . رجوع به حسن حلوانی حلال شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) محمد حسینی . رجوع به حسن غزنوی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حنفیه بن علی بن ابی طالب . تابعی است و نخستین کس است که از ارجاء سخن گفته و مرجئة از وی گرفته اند و د...
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمد سنجری . رجوع به حسن علامی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدشاه بن علاءالدین علی . رجوع به حسن چلبی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدصالح کبه . رجوع به حسن کبه شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدعلی . رجوع به حسن یزدی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدعلی بن حسین . رجوع به حسن کجائی شود.
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) (محمد...) ابن محمدعلی استرآبادی . رجوع به حسن استرآبادی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.