اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن

نویسه گردانی: ḤSN
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن قلاوون صالحی ملک ناصربن ناصر (735 - 762 هَ . ق .). نامش قماری بود و چون به تخت نشست خود را حسن نامید. پس از برادرش مظفر در رمضان 748 هَ . ق . به تخت نشست و در 752 هَ . ق . معزول شد و سپس در 755 هَ . ق . دوباره روی کار آمد ومدرسه ٔ رمیله را بساخت و ناتمام بود که در 762 هَ .ق . به دست یلبغا کشته شد و پسر برادرش ، محمد منصور،پسر مظفر به جایش نشست . (دررالکامنة ج 2 صص 39-40).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۷۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۶ ثانیه
حصن . [ ح ِ ] (اِخ ) موضعی بمکه . (معجم البلدان ).
حصن . [ ح ِ ] (اِخ ) موضعی بین حلب و رقه . (معجم البلدان ). و محمدبن حفص از آنجاست .
حصن . [ ح ِ] (اِخ ) نام یکی از دهستان های هشتگانه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان . حدود آن از شمال به دهستان حومه ٔ زرند و سیریز، از خاور به دهستا...
حصن . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن ابی بکرالباهل ، مکنی به ابی ریاح . محدث است .
حصن . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن حذیفةبن بکر. رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 280 و ج 7 ص 150 شود.
حصن . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن رباح النصری ، مکنی به ابی بکر. محدث است .
حصن . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن قطن صحابیست . برادر حارثه ابن قطن که او نیز از صحابه است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
حثن . [ ح ُ ث ُ ] (اِخ ) جائی در بلاد هذیل است از ازهری . و جز وی گفته اند: موضعی نزد مَثَلَّم باشد و میان آن و مکة دو روز راه است . سلمی بن ...
بئر حصن . [ ب ِءْ رِ ح ِ ] (اِخ ) نام چاهی است منسوب به حصن بن عوف بن ... و درباره ٔ آن جریر گفته است : و فی بئر حصن ادرکتنا حفیظةوقد رُد ف...
حصن شق . [ ح ِ ن ِ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به حصن الشق و حبیب السیر جزء سیم از ج 1 ص 131 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.