اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسن رأی

نویسه گردانی: ḤSN RʼY
حسن رأی . [ ح ُ ن ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خوش تدبیری : وی که سلیمانیست بازآید بدین کار و با وی خلعتی باشد از حسن رأی امیرالمؤمنین که مانند آن به هیچ روزگار کس را نبوده است . (تاریخ بیهقی ص 294). کسری گفت : ای بزرجمهر چه هزار کرامات و مراتب که آن را نه از حسن رأی ما بیافتی . (تاریخ بیهقی ص 340). از حسن رأی ما خلقت و ولایت یافتند و بیارامیدند و مقدمی بخدمت درگاه خواهد آمد. (تاریخ بیهقی ص 501). گفت حسن رأی و صدق رعایت پادشاه مرا از مال مستغنی کرده است . (کلیله و دمنه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.