اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

حسیب

نویسه گردانی: ḤSYB
حسیب . [ ح ِ ] (ع اِ) مماله ٔ حساب . شمار. حساب :
بهره ٔ خویشتن از عمر فراموش مکن
رهگذارت به حسابست نگهدار حسیب .

ناصر خسرو.


روزی بیرنج جوی و بی حسیب
کز بهشتت آورد جبریل سیب .

مولوی .


از انار و از ترنج و خوخ و سیب
وز شراب و شاهدان بی حسیب .

مولوی .


چو در تنگدستی نداری شکیب
نگهدار وقت فراخی حسیب .

سعدی .


تا همچو آفتاب برآیی دگر ز شرق
ما جمله دیده در ره و انگشت در حسیب .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حصیب . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) او راست : الموالید و تحویلها فی احکام النجوم . (کشف الظنون ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.