۱,۴۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۲ ثانیه
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین . رجوع به ابن جزری و نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 328 و زرکلی 246 چ 1 شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین زوزنی . رجوع به حسین زوزنی و به مقدمه ٔ لغتنامه شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن خالویه . رجوع به ابن خالویه و معجم الادباء ج 4 ص 4 شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حیران بغدادی . محمدبن علی طبری در «بشارة المصطفی » از وی روایت کرده که ارجوزه ای در نحو دارد و سیوطی ...
حسین . [ ح ُ س َ ](اِخ ) ابن احمدبن سعدان شیرازی مکنی به ابوعبداﷲ.
حسین . [ ح ُ س َ] (اِخ ) ابن احمدبن طیان صوفی مصیصی اصفهانی . محدث است . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 283) (ذریعه ج 6 ص 326).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن جعفربغدادی شاعر. متوفی 391 هَ . ق . رجوع به ابن حجاج وکاتب بغدادی و هدیة العارفین ج 1 ص 307 و ...
حسین . [ ح ُ س َ ](اِخ ) ابن احمدبن محمدبن زکریا. مکنی به ابوعبداﷲ شیعی . رجوع به ابوعبداﷲ محتسب و زرکلی ج 1 ص 245 شود.
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن معدل . محدث اصفهانی است و در359 هَ . ق . درگذشت . (ذکر اخبار اصبهان ج 1 ص 282).
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن احمدبن یعقوب یا حسن بن احمد. از بني همدان ، حکیم و فیلسوف و جغرافیادان و نسب شناس است . از اهالی یمن بود و در ...